آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۳۶ قبل از ظهر
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1977
حالت :
ارسال ها :
473
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
176
اعتبار کاربر :
10712
پسند ها :
241
تشکر شده : 625
|
دلم برای بادبادکها تنگ است برای رنگ و ترانه و لبخند برای کوچه های بلند دزاشیب که پر می شد از خنده های کودکانه مان و لبریز می شدیم از زندگی بی آنکه در جستجوی معنایش باشیم... دلم برای شادی های بی دلیل برای آن پنجشنبه ها که چه سرخوشانه به سوی خانه می دویدیم و به استقبال خستگی هامان می آمد تنگ است... کجاست آن دیوار کودکی که آسان همه غمها را به او بسپرم و شادمانه دوباره متولد شوم؟ دلم برای آن روزها تنگ است برای روزهای رنگ و ترانه و لبخند برای بادبادکهایم که نمی دانم کجا و چه هنگام از دستانم رها شد و همه رویاهایم را با خود برد من را اسیر زمین کرد و تبعید من از آن روز آغاز شد... بادبادکهای من، دوباره بازگردید و مرا با خود ببرید می خواهم با شما همسفر شوم دلم برای بادبادکها تنگ است..
پشت سر هر معشوق، خدا ايستاده است می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|