آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۷ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
1071
حالت :
ارسال ها :
805
محل سکونت : :
شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
135
اعتبار کاربر :
13569
پسند ها :
589
تشکر شده : 708
|
سلاااااااااااااااااااااااام ماه رمضون امسال هم داره تموم میشه.... یعنی تا سال دیگه خودمونو بیمه کردیم..... اصلا تا سال دیگه زنده هستیم.... ان شالله که همه روزای سال واسمون مثل ماه رمضون باشه و اما..... این پستو گذاشتم بیاین از لحظه هاتونو توی این ماه اینجا بگین چجوری بود؟بهتون چسبید؟ چه اتفاق خوبی افتاد؟ خبر خوبی شنیدی؟ نگاه خدارو حس کردی؟ خوشحال میشم اینجا بگی و بشه یه دفترچه خاطرات ماه رمضون واسه بچه های یاران بسم الله
می پسندم 9 0 9 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۱۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
سلام.ماه رمضون امسال هم مثل همیشه گذشت با کلی وعده هایی که تو این ماه به خودمون و خدا دادیم،اما خودمونم میدونیم که بعد ماه رمضون از هیشکدومش خبری نیست فقط حسرت اون حالو هوا برامون میمونه...ماه رمضون امسالم با گرمای بیش از حدش ،و زمان زیادش ((حداقل اینجا که گرماش به42 درجه هم میرسید ))باعث شد خیلیا نتونن این وضعیت رو تحمل بکنن و آب و نوشابه خنک و ناهارشون به راه باشه...ماه رمضون امسال بالاخره توافق انجام شدش اما هنوز هیچی معلوم نیست...
ماه رمضون امسال ما داریم خونمونو عوض میکنیم و میریم به یه خونه استیجاری دیگه..هرچند در نگاه کلی همه ی ما آدما مستاجرهای این دنیا هستیم وصاحبخونشم خداست و با کلی قانونای مالک و مستاجری... امممممممممممممممممم...دیگه...دیگه دیگه ماه رمضون امسال نگاه خدا بهم ویژه بود...ان شاءالله که موندگار باشه... اما حیف که این نفس است،کی مرده است،از غم بی آلتی افسرده است... می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۱۳ بعد از ظهر
[2]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1458
حالت :
ارسال ها :
609
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
305
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
3950
پسند ها :
253
تشکر شده : 172
|
خوب نبود هیچ نگاهی روازجانب خدا حس نکردم هرچند مقصرش خودمم
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۱۸ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1071
حالت :
ارسال ها :
805
محل سکونت : :
شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
135
اعتبار کاربر :
13569
پسند ها :
589
تشکر شده : 708
|
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه رمضون امسال هر روزش واسم بهتر از روز قبل بود...اما بهترین روزش.... امتحانای دانشگاه تموم شده بود.دلم شدید واسه خونه تنگ شده بود آخه 3 ماه بود خونه نرفته بودم.یه عالمه از وسایلمو جمع کردم با خودم بیارم خونه.یا خدا چمدون شدید سنگینه همه بچه ها میگفتن دیونه شدی نمیتونی ببری!خلاصه منتظر بودم آخرین امتحانو بدم بپرم بیام خونه که.....آبجی حریم قدس بهم پیام داد که توی حرم آقا امام رضا هست و واسم یه عالمه دعای قشنگ قشنگ کرده دلم یهو شکست گفتم آقا جونم میشه یه بار دیگه دعوتم کنی....توی همین حال بودم رفتم پیش عاشق کربلا.گفتم میای بعد امتحانا اول بریم حرم آقا بعد زیارت بریم خونه که دیدم خندید گفت منتظر بودم یکی اینو بهم بگه!آقا مارو میگی از خوشحالی تو وابگاه جیغ زدیم که داریم میریم مشهد... ته دلم استرس داشتم نکنه من خودمو دعوت کردم آقا هنوز دعوت نکرده باشه!با جیغی که زدم جندتا از بچه های دیگه هم گفتن ما میایم!رفتیم بلیط قطار گرفتیم باورم نمیشد دارم میرم...بلیطو واسه بعد اذون گرفتیم که روزمون خراب نشه.عاقا تو راه مگه اینقد گرم بود...شب بود رسدیم مشهد....منم با اون همه وسایل سنگین(خیلی سنگین بودا عمرا حتی مردا میتونستن این همه وسیله رو جا به جا کنن)بگذریم اینارو گفتم که برسم به بهترین لحظه ماه رمضون امسالم.... شب 21 ماه رمضون شب احیا شب الهی العفو..... من کجا اینجا کجا.... یعنی من مشهدم؟.... مگه میشه....مگه داریم..... عاقا باورم نمیشد.... با کلی بدبختی و خواهش و التماس کردن به امانت داری حرم که چمندونای سنگین منو قبول کنن از باب الجواد وارد شدیم.... السلام علیک یاضامن آهو...السلام علیک یا غریب القربا....سلام نور چشمم....الهی من به فدای خاک پاهات.....الهی من فدای کبوترای حرمت...آقا ببین اومدم....منو میبینی مگه نه....وای توی این لحظه دعوتم کردی.... اذن دخولو خوندیم و وارد شدیم.... واااااااااااااااااای خیلی شلوغ بود خیلییییییی به زور توی صحن اصلی جا پیدا کردیم و دعای جوشن کبیر... این همه سال خوندم ولی امسال بدجور با دلم بازی کرد.... لحظه قرآن به سر گذاشتن....اون لحظه که همه بلند شدیم رو به حرم آقا 10 بار اسمشو صدا زدیم وای که چه حالی بود.... واسه همتونو دعا کردم واسه همتون نماز زیارت خوندم... صبحش رفتیم پنجره فولاد و داخل حرم دستم رسید به ضریح.... یه عالمه مونده از خاطرات مشهدم اماحوصله شما طاقت خوندن این همه مطلب نداره.. از خدا میخوام به حق امام هشتمش توی این ماه از ههمون راضی باشه....الهی آمین
ویرایش ارسال توسط : دختر چادری
در تاریخ : پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۹ بعد از ظهر می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹ بعد از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
خوش گذشت
اما زود تموم شد نفهمیدیم کی گذشت....... خدایا بازم توفیق بده روزه ای بگیریم که پییشت ارزش داشته باشه توفیق بده بازم بوی این ماهتو حس کنیم شاید باورتون نشه حس محرم اومده تو سرم عجیییییییییییب اخر ماه رمضونی هم اتفاق خوبی برام افتاد خدایا شکرت
ویرایش ارسال توسط : تنهاترین سردار
در تاریخ : پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۸:۰۵ بعد از ظهر می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۸ بعد از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1713
حالت :
ارسال ها :
649
محل سکونت : :
شهر شقایق ها
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
118
اعتبار کاربر :
40235
پسند ها :
563
تشکر شده : 1319
|
ماه رمضون امسال من مث سالای دیگه بود
البته خدا بیشتر نگاهش ب من بود چون اگه رفتارای خوبی نداشتم تو این ماه ب کلی ازبین رفتن/حالا نمیدونم این حال خوب تا آخر سال همراهم باشه یا خودم خرابش کنم! ولی ان شاالله ک همینجوری می مونه. می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۲ بعد از ظهر
[6]
|
|||
اقا دیشب افطاری یه بنده خدایی اومد درب منزل ما
سیستمش رو قرار بود براش یه ویندوز نصب کنم که نشد وقت نکردم با هم حرف زدیم که امروز براش درست کنم قبل افطار تحویلش بدم وبهش گفتم شرمنده هستم وچندبار تکرار کردم که شرمندم اقا هم هول کرده بود گفت خودتون شرمنده بنده خدا میخواست بگه دشمنتون شرمنده..من فقط خودم رو کنترل کردم واومدم تو خونه غش کردم از خنده بنده خدا هول کرد می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۲۸ بعد از ظهر
[7]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1353
حالت :
ارسال ها :
272
محل سکونت : :
ایران_خمین
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
132
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
2589
پسند ها :
156
تشکر شده : 232
|
بهترین خاطره امسالم این بود که بعد یه ماه اسرار کردن ب خونوادم گذاشتن شب قدر با بچه ها بریم قم و توفیق داشتیم شب بیست و یکم حرم بی بی فاطمه معصومه باشیم الحمد لله خدا رو شکر....التماس دعا...درا رو دارن میبندن بپایید لا در نمونین
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۲۹ بعد از ظهر
[8]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1799
حالت :
ارسال ها :
358
محل سکونت : :
💔
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
14640
پسند ها :
490
تشکر شده : 526
|
ماه رمضمون امسال هر روزش متفاوت بود که همه رو مدیون زحمات استاد بزرگوارم هستم که از خدا براشون سلامتی می طلبم و چه شب های قدری ....که سپری شد. از آن حق داور.. ما می مانیم و دلتنگی بعد از ماه رمضان ....
ویرایش ارسال توسط : سکوت
در تاریخ : پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۹ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۲ بعد از ظهر
[9]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
شکر خدا عالی عالی ، امسال روی معنی دعاهای مخصوص این ماه توجه می کردم و اینکه خدا خیلی خیلی خیلی مارو دوست داره
شب قدر هم حاج آقا انصاریان شب قدر19 گفتن من نمیگم خدا شما رو در این شب نبخشید مگه میشه خدای به این مهربونی شمایی که اینقد ناله زدین نبخشه ، اما فقط حق مردم، اگه حقی از مردم به گردن داریم به خدا قول میدیم از همین فردا بریم حسابمون با بندگانش هم تسویه کنیم ، نکنه مرگمون برسه و در برزخ گرفتار باشیم..... (مراسم شب قدر حسینه همدانی ها رو مخصوص ضبط کردم) و اینکه انگار همین دیروز بود صحفیه سجادیه دنبال دعای امام سجاد هنگام روئیت ماه رمضان بودم و معنیشو میخوندم و الان دعای امام سجاد هنگام وداع با ماه رمضان می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۹ بعد از ظهر
[10]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1510
حالت :
ارسال ها :
4899
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
424
اعتبار کاربر :
39747
پسند ها :
1767
تشکر شده : 10239
وبسایت من :
وبسایت من
|
سلام پریسا نماز روه هات قبول باشه ن هیچ خاطره خوبی ندارم همش ناراحتی غم و غصه بود یاحق
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۲۶ بعد از ظهر
[11]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
کاش رمضانم ادامه پیدا کند
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت،این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس، تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم ! سفره چرا جمع می شود؟
امشب که رفت وعده ما در محرم است
بگذارید فقط خدا بداند بین من واو چه گذشت تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۸ بعد از ظهر
[12]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
خوب بود توی این ماه با همه ی وجود میشه مهربونی خدا رو لمس کرد
خدا کنه سال دیگه همگی در دولت یار به سر ببریم و اونوقت مهمون خدا باشیم (قطعا توشه ای در خور این ماه و مهربونی خدا برنداشتم) و یه چیز دیگه که اذیتم کرد این یک هفته ی آخر بود که بدون وقفه همش مهمون بودیم اصلااااا برام خوشایند نبود دوست داشتم دیگه خونه خودمون باشیم امشب هم مهمونیم شب 23 ماه رمضون کنار گلزار شهدا برام شب خاصی بود می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
دفترچه ، خاطرات ، ماه ، رمضون ، بچه ، های ، یاران ، سال ، 1394 ، |
|