عدل آن قدر خوب است که کسی نمیتواند بگوید: من با عدل مخالفت میکنم؛ یعنی از طریق فضل الهی، با عدل دیگر کاری ندارم. لذا باز امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «إِنَ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه» عدالت ترازوی پروردگار عالم است. میزان، «ما یوزن به الاشیاء» است؛ یعنی آن چیزی است که به واسطه او، هر شیئی وزن میشود. لذا شما دیدید برای زعفران هم ترازوی مخصوص است و کمتر از آن، در طلا فروشیها هم میزان و ترازوی مخصوصی وجود دارد است، همانطور که برای کامیون هم میزان و ترازوی مخصوصی است که آن را روی باسکول میبرند. پس همه اشیاء در عالم وزن میشوند، اعمال من و شما هم در عالم وزن میشود.
حالا این عدل پروردگار عالم، ترازوی خدای سبحان است؛ یعنی پروردگار عالم به واسطه آن، به هیچ کسی، هیچ اجحافی، ولو به سر سوزنی نخواهد کرد.
«إِنَ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ» پس عدل، میزان و ترازوی خداست که خدا آن را در میان خلق قرار داد. اصلاً برای چه خداوند این ترازو و عدل را قرار داد؟
«وَنَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَق» آن را نصب کرده که اقامه حقّ باشد. یعنی به وسیله آن، دیگر حقّ، مشخّص است و به تعبیر عامیانه، کسی نمیتواند بگوید: حقّ من را خوردند، یا حقّخوری شد. لذا پروردگار عالم این را برای برپا داشتن حقّ، قرار داده است. یعنی اصلاً خود همین عدل، حقّ و باطل و اندازه آن را نشان میدهد.
«فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ» مخالفت با میزان و ترازوی خدا نکن. ترازوی خدا، عدلش است، لذا با ترازوی خدا؛ یعنی عدل مخالفت نکن.