این کتاب شامل 14 بخش می باشد. به مرور در اختیار شما عزیزان قرار داده خواهد شد. بخش اول جنگ ایران و عراق حدود ۹ سال به طول انجامید.در این جنگ بی سابقه در جهان سوم ، ایران و عراق به جنگی گسترده و فراگیر با هم پرداختند که تقریبا همه قدرتهای سیاسی دنیا در کشمکشهای سیاسی و یا نبردهای روی داده در خلیج، سهیم بودند. در حالیکه در ابتدا این جنگ بر سر تصاحب خاک روی داد،اما ما در آن شاهد نبردهای دریایی ، بمبارانهای استراتژیک ،استفاده از موشکهای
nvs ihd kfvn hdvhk , uvhr hev Hkj,kd ;vnclk
در هر حال ایران در این زمان از کمبود امکانات برای تقویت نیروهایش رنج می برد.در ۱۱ فوریه ۱۹۸۷ و در هفتمین سالگرد انقلاب ایران ،رهبران ایران به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ ایران در بصره به تدریج در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است.رفسنجانی و سایرین می گفتند که مستحکم ترین دفاع نظامی جهان را در هم شکسته اند و با تخریب درصد بالایی از ارتش عراق به پیروزی دست پیدا نمودند.البته بسیار بعید بودکه در این زمان جنگ پایان پذیرد .در ۱۲ فوریه خمینی پس از ۳ ماه سکوت اعلام کرد که این جنگ برای ما مقدس است و تا پیروزی نهایی ادامه پیدا خواهد کرد.او همچنین همزمان با نوروز ایرانیان در ۲۱ مارس اعلام کرد که پیروزی نهایی بدست خواهد آمد. ایران همچنین اعلام کرد که لشگر ولی عصر (مهدی)متشکل از ۱۰۰۰۰۰ نیروی داوطلب نیز تشکیل شده است. هنوز حداقل ۳۰۰۰۰ نیروی ایرانی در حوالی دریاچه ماهی موضع گرفته بودند . هرروز به داوطلبان اعزامی به جبهه ها افزوده می شد.در گیری های سنگینی در اواسط ماه فوریه در جریان بود و نیروهای پیاده عراقی عملکرد خوبی را از خود بنمایش نگذاشته بودند.به برخی از نیروهای عراقی که در خط دوم دفاعی بودند ،مهمات و اقلام پشتیبانی نرسید و نیروهای عراقی در کل تلفات سنگینی به جای گذاشتند که همه اینها ، تنها برای دفاع از مقدار بسیار کمی از قلمرو عراق بود.
ایران تنها توانسته بود در جنگ بر روی زمین به میزان بسیار کمی پیشروی کند .در حالی که ایران مواضعی را به عرض ۱۰ کیلومتر تحت تصرف خود درآورده بود ،هنوز نتوانسته بود از فضای باریک بین شط العرب و دریاچه ماهی عبور کندو بسیاری از نیروهای پیاده ایرانی تنها در محوطه ای به طول ۵ کیلومتر و عرض ۱ کیلومتر متمرکز شده بودند.در سومین هفته ماه فوریه پیروزی بزرگ ایران تصرف ۱۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق بود که آن نیز در مراحل مختلف جنگ از بین رفت.
ایران این دفاع عراق را پاسخ داد.ایران به سرعت یک گروه از ارتش را از جبهه سومار به سمت عراق حرکت داد و برای تهیه ماشین های زرهی و توپخانه سنگین مقداری عملیات ایضایی انجام داد تا یک حمله همه جانبه به بصره را تدارک ببیند.ایران دو حمله دندانه دار را در در ۲۲ ۲۳ فوریه انجام داد ،اما تنها تعداد کمی از نیرو ها ی پیاده در این عملیات ها شرکت داشتند.این حملات علیه مواضع عراق در شرق بصره و در طول جاده شلمچه به بصره انجام شد .این عملیات جدید عملیات یازهرا نامیده می شد.این عملیات دستاوردهای محدودی در پی داشت و موجب شد تا تیپ های ۹۸،۷۰۵ و ۴۳۷ عراق تلفاتی در حدود ۲۰۰۰ نفر را متحمل شوند.
مجدادا حملات ایرانیان نتوانست آسیب چندانی به دفاع عراق وارد کند و این موجب شد که ایران نیز متحمل تلفات سنگینی شود.بدلایلی نا معلوم، این شکست ها مو جب شد که ایران به عملیات کربلای ۵ خاتمه دهد.در ۲۷ فوریه ایران اعلام کرد که فاز جدیدی از نبرد آغاز شده است.ایران همچنین اعلام کرد که حملات ایران ۵۶۵۰۰ کشته برای عراق به همراه داشته و عراق نیز اعلام کرد که ۲۳۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰۰ تن از نیروهای ایران را کشته است.
با اینکه ادعای هر کدام از طرفین با اغراق فراوانی همراه بود ، اما طبق هر استانداردی که در نظر بگیریم ، نبرد در این مرحله بسیار خونین بود.
پایان رسمی عملیات کربلای ۵ از سوی ایران به معنی پایان یافتن جنگ نبود .تنها ۳ روز پس از اینکه ایران پایان عملیات کربلای ۵ را اعلام کرد ،نیروهای ایرانی مجددا حملات خود به سمت بصره را آغاز کردند.وقتی این حملات شکست خورد،عراق پاتک های محدودی را علیه ایران در منطقه دریاچه ماهی انجام داد.این پاتک در ۱ مارس اتفاق افتاد و فرمانده نیروی هوایی عراق حامد شعبان و فرمانده لشکر سوم عراق ،ضیاء الدین جمال اعلام کردند که تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را از بین برده اند.در حقیقت عراق تنها به اهداف محدودی دست پیدا کرده بود و همچنین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ کشته به جای گذاشته بود و حداقل ۵۰ تانک و ماشین زرهی از دست داده بود .دفاع عراق در بصره مانند فاو بود، اما با این تفاوت که نسبت به ایران تلفات سنگین تری را متحمل شد.
در نهایت نبرد در بصره منجر به محاصره ای شد که طی آن ایران حملات خود بوسیله پیاده نظام را متوقف کرد .اما به موقعیت مناسبی جهت حمله و بمباران شهر بصره دست یافت.مهمترین تاثیر نبرد بصره این بود به نظر میرسید ایران به این نتیجه رسیده بود که نمی تواند با حملات روبه جلو علی رغم آمادگی نیروهای خود، عراق را شکست دهد .چند ماه بعد ،فرمانده سپاه ایران محسن رضایی پیشنهاد حمله به بصره را از منظر دیگری مطرح کرد و گفت:" مرحله قطعی جنگ را باید در بصره قرار دهیم و جنگ به مرحله ای وارد شده که آینده عراق را رقم خواهد زدو درگیری های پیشروی ایران، شامل در گیری های محدود و بزرگ در داخل عراق است .ما نقشه هایی داریم که طی آنها می توانیم نیروهایی را در داخل عراق سازماندهی آموزش و مسلح کنیم واین یک جبهه جدید است."
در این سخنان به عملیات های محدود در داخل خاک عراق و تاکیدش بر استفاده از نیروهای کرد ،اشاره شده بود.علی رغم اینکه این نظرات پس از شکست های ایران در بهار ۱۹۸۴در دست یابی به اهداف اولیه مطرح شده بود.
۸ ۵) بصره و جنگ شهر ها:
نبرد در بصره مجددا عراق را بر آن داشت تا جنگ در شهرها را مجددا از سر بگیرد.در طول ماه ژانویه ،عراق بالای ۲۰۰ پرواز دور برد بر فراز ایران انجام داد و در مجموع بوسیله حملات موشکی زمین به زمین، به ۳۵ شهر ایران حمله کردکه این شهر ها شامل قم،نهاوند،رامهرمز ،اصفهان و دز فول می شدند.در پایان ماه ژانویه ،ایران اعلام کرد که در خلال حملات به شهر هاو طی یک هفته، ۳۰۰۰ نفر کشته شده اند.
همچنین عراق ۷۵ حمله علیه مراکز اقتصادی ایران بین ۱ ژانویه تا ۱۴ فوریه انجام داد.
ایران اعلام کرد که آمار تلفاتش در طول ماه ژانویه بیش از ۱۸۰۰ کشته و ۶۲۰۰ زخمی بوده است و تنها در یک روز ۲۰۲ کشته و ۶۴۴ زخمی از حملات هوایی عراق به ایران به جا مانده است. بعدها ایران اعلام کرد که در کل حملات عراق به ایران از تاریخ ۱ ژانویه تا ۱۸ فوریه ۴۰۰۰ تن کشته و ۱۲۰۰۰ مجروح شدند.
ایران به سختی می توانست در نبرد هوایی با عراق برابری کند و هواپیماهای ایرانی در ۹ فوریه ،یک به یک در بصره سر نگون می شدند.ایران حملات بیشتری را بوسیله موشک های اسکاد به سمت بغداد و بصره آغاز کرد که ۶ موشک در ۱۱روز اول در بغداد فرود آمد.این حملات به ۹ موشک در ۵ فوریه افزایش یافت و ح انبوهی از آتش توپخانه علیه اهداف شهری بین طرفین رد و بدل شد.عراق همچنان به حمله کردن به خلیج ادامه داد و ایران نیز در عوض کشتی های کشور های هم پیمان با عراق را مورد هدف قرار
می داد.این حملات بخصوص علیه کشتی های کویتی انجام می گرفت و و در طی ۴ ماه یعنی از اوایل دسامبر تا آخر ماه مارس، ۱۵ کشتی کویتی مورد هدف قرار گرفت.حملات آزادانه ایران در خلیج با حملاتش به ۲۰ کشتی نمایانگر شده بود.این حملات مهمترین عاملی بود که باعث شد کویت کشتی های خود را پرچمدار کند و از این مرحله، جنگ وارد فاز جدیدی شد.
اطلاعات در خصوص الگوی کلی بمباران های دو طرف تا حدی غیر قابل استناد است. طبق یکی از منابع موجود، عراق بین ۱ تا ۱۵ ژانویه ۵ بار به سمت کشتی های ایران حمله برد و ایران ۹ مرتبه. عراق ۳۰ هدف شهری را مورد اصابت قرار داد و ایران ۳ هدف.در ۱۵ تا ۳۰ ژانویه عراق ۲ حمله را به سمت کشتی ها انجام داد و ایران حمله ای انجام نداد.عراق ۱۸ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۱۵ هدف که ۳ تای آن بوسیله اسکاد بود،هدف قرار داد.در ۱ تا ۱۵ فوریه ۴ حمله به کشتی ها از سوی عراق انجام شد ولی ایران حمله ای نداشت .عراق ۲۷ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۵ هدف را مورد اصابت قرار داد که هر پنج تای آن بوسیله موشک های اسکاد بود.در ۱۶ تا ۲۸ فوریه عراق ۵ حمله به کشتی ها داشت و ایران حمله ای نداشت ،عراق ۹ هدف شهری و اقتصادی ودر مقابل، ایران حمله ای نداشت.و در طول کل ماه مارس عراق ۸ حمله به کشتی ها و ۴ حمله به اهداف شهری و اقتصادی داشت وایران یک حمله به کشتی ها و حمله ای به اهداف شهری نداشت. دلیل اصلی این تغییرات در الگوی حملات بر ضد مواضع شهری، آتش بسی بود که در ۱۸ فوریه اعلام شد .عراق این آتش بس را در ۱۸ فوریه اعلام کرد و ادعا کرد که این آتش بس به درخواست رئیس سازمان مجاهدین خلق ،مسعود رجوی، انجام شده است. در عمل به نظر می رسید که این کار برای این بود که ایران در قبال توقف حملات هوایی عراق، فشارهای خود بر بصره را کاهش دهد.
جنگ شهر ها برای عراق تنها مزایای بسیار کمی در پی داشت و البته این پیروزی های محدود با صرف هزینه هایی بالا بدست آمده بود.در ۲۲ فوریه ایران اعلام کرد که ۵۷ هواپیمای عراقی را سرنگون ساخته اما عراق تنها ۱۵ عدد را تائید کرد.در پایان ماه ژانویه ایران ادعا کرد که ۶۸ جنگنده عراقی را منهدم کرده است، اما مقامات عراقی گفتند این رقم کمتر از ۳۸ عدد بوده است .به نظر می رسید که عراق در روز های ۱۴ و ۱۵ فوریه ۳ هواپیمای دیگر را نیز در حمله به شهر های اصفهان ،گچساران و ایذه از دست داده است. حداقل یکی از آنها بوسیله موشک زمین به هوا مورد هدف قرار گرفته بود.اولین دلیلی که می توان برای از دست رفتن جنگنده های عراقی در حمله به شهرها برشمرد، برد کم دفاع هوایی و ترکیبی از مشکلات تعمیرو نگهداری و خطای خلبان بود .ایران به ندرت هم دفاع هوایی و هم پروازهای هجومی را با هم انجام می داد و در روزتنها ۴ تا ۱۱ پرواز را انجام می داد.
ایران تنها تعداد محدودی از موشک های متوسط زمین به هوا را در اختیار داشت وشاهدان عینی می گفتند که جنگنده های عراقی می توانستند بدون اینکه موشک های هاوک آنها را رد یابی کنند، بر فراز شهر ها پرواز کنند.با این حال در مواردی این موشک ها درست عمل می کردند.عراق اعلام کرد که در ۹ ژانویه یک میگ ۲۵ ،در ۱۴ ژانویه ۲ بمب افکن توپولوف و در تاریخ ۲۸ ژانویه یک میگ ۲۳ که در ارتفاع ۱۳۰۰۰ پایی پرواز می کرده ،در نزدیکی بصره بوسیله موشک های هاوک مورد اصابت قرار گرفته اند.
این اظهارات عراقی ها به بیان این مطلب کمک می کند که واحد های موشکی هاوک در مواردی در نزدیکی جزیره خارک و بصره با پوشش سیستم ناو بری امریکا و اسرائیل، دوباره فعال شده بودند و هواپیماها عراقی را منهدم ساخته بودند.
۸ ۶) عملیات کربلای ۶ ؛حملات جدید ایران به شمال:
دومین حمله بزرگ ایران در اوایل سال ۱۹۸۷ عملیات کربلای ۶ نام داشت که در آن، ایران به شمال بغداد و مناطق سومار و قصر شیرین ضرباتی را وارد آورد.نیروهای ایران در این عملیات را ۸۰۰۰ نفر تشکیل می دادند که اکثر آنها نیروهای ارتش بودند.بیشتر این افراد را باقی مانده نیروهای زرهی ایران و تانک های خود کششی بودند.کارشناسان آمریکایی به طور تخمینی می گویند که ایران ۱۰۰۰ تانک را به منطقه آورده بود. ایران تقریبا ۶۰۰۰۰ نفر از این نیروها را جمع آوری کرده بود تا حملاتی را به نفت شهر واقع در ۱۱۰ کیلومتری شمال بغداد تدارک ببیند.
نیروهای ایرانی پیشروی خود را از شب ۱۳ ژانویه آغاز کردند.این عملیات تنها ۵ روز پس از عملیات کربلای ۵ صورت گرفت.از جمله اهداف این عملیات این بود که عراق با توجه به اینکه باید همزمان در ۲ جبهه بجنگد ،در زمینه استفاده از نیروهای ذخیره دچار مشکل شود.مانند سایر عملیات های کربلا، زمان به طوری بود که عراق می توانست قبل از اینکه حمله بعدی به او صورت بگیرد ،پاتک هایی را ترتیب دهد.ایران توانست به سرعت به اهداف محدودی دست پیدا کند .عملیات برای ایران به نحوی بود که اعلام کرد در این عملیات ۲۰ هواپیمای عراقی و ۴۰۰ تانک را منهدم ساخته است.به هر حال عملکرد عملیات کربلای ۶ به گونه ای نبود که نفوذ کافی را در داخل خاک عراق بوجود بیاورد واز مشکلات عراق در بکارگیری و انتقال نیروهای خود به جنوب که ۳۷۵ کیلومتر فاصله داشت، بهره برداری کند.فاز اصلی عملیات کربلای ۶ تنها ۵ روز پس از آغاز به پایان رسید و تهاجم ایرانیان تقریبا با شکست روبرو شد و نتوانستند فشار عمده ای به ارتش عراق وارد سازند.این مطلب نامعلوم است که آیا دامنه نا محدود این عملیات به این امرمربوط بوده که نیروهای شرکت کننده در آن ارتشی بودند ویاخیر؟اما این حقیقت واضح است که فشاری که ایرانیان در این حملات به عراق وارد کردند، آنقدر نبوده که بتوانند در خط دفاعی ارتش دوم عراق نفوذ کنند،چه رسد به تهدید بغداد که در ۹۰ مایلی جنوب این منطقه عملیاتی بود.آنها تنها در این عملیات تپه هایی مرزی را به وسعت ۶۵ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع تصرف کردند که این قلمرو از اراضی ایران در سال ۱۹۸۰ توسط عراق اشغال شده بود.
۸ ۷) فتح ۴ ،کربلای ۷،کربلای ۸و کربلای ۹ ؛حملات جدید ایرانیان به شمال:
ایران در تلاش بود تا بصره را از نیروهای عراقی بگیردیا حداقل ادعای این امر را اعلام کند.و به این منظور حملاتی را ترتیب می داد.در ۱۲ فوریه و در حالی که زمان اندکی از دستور خمینی مبنی بر ادامه جنگ تا پیروزی نهایی گذشته بود، ایران اعلام کرد که عملیات فتح ۴ را در ارتفاعات حاج عمران آغاز کرده و هدف نهایی آن حرکت به سمت اربیل عراق است.در ۱۴ فوریه ایران اعلام کرد که عملیات با موفقیت انجام شده و آنها توانسته اند سایتی راداری را که عراق از آن برای بمباران ایران استفاده می کرده است، منهدم سازند.دلیل اینکه چرا چنین عملیاتی انجام شد، مبهم است. اما این عملیات بیشتر از اینکه جنبه تبلیغاتی داشته باشد، نوعی پیروزی روحیه بخش به حساب می آمد.
کرد های مخالف عراق حملاتی را از شمال به سمت بغداد ،ترتیب دادند، اما دستاوردهای آنان نسبتا محدود بود.حملات کردها از سازماندهی کافی و مناسب برخوردار نبود و واثرات واقعی کمی در پی داشت .آنان نتوانست کاری کنند که عراق مقدار زیادی نیروی انسانی را به منطقه انتقال دهد.
این مسئله تا حدودی به خاطر وجود ترکیه بود ،زیرا ترکیه به شدت گروه پ ک ک را درهم شکسته بود .جنگ در ترکیه منجر به کشته شدن ۱۸۰ نفر از مردم و ۲۶۰ نفر از شبه نظامیان شده بود.که این در گیری در سالها ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ اتفاق افتاده بود.ترکیه همچنین شروع به مسلح کردن روستاهای خود در مقابل شبه نظامیان کرد کرده بود. همچنین ترکیه گروه های کردحامی ایران را وقتی می خواستند در داخل خاک عراق عملیات کنند ،در هم شکسته بود.در نوامبر سال ۱۹۸۶ دولت ترکیه اعلام کرد که دو عملیات زمینی و بیست حمله هوایی را در خاک عراق و در مناطق کرد نشین با حمایت دولت عراق انجام داده است و هدف آن جلوگیری از تحرکات نظامی گروه های کرد بوده است. در ۴ مارس ۱۹۸۷ ترکیه با حمایت عراق به شهر های کرد نشین ارا،سیراک و آلانیش حمله کرد تا به گروه های کرد عراقی فشار وارد آورد.ایران حملات خود را در روزهای باقی مانده از ماه فوریه و در بیشتر روزهای ماه مارس متوقف کرده بود و تاکید خمینی برای بدست آوردن پیروزی نهایی در هیچ جا مگر جبهه بصره، تحرکاتی نظامی را در بر نداشت .واضح بود که رژیم خمینی تصمیم های سختی را در مورد آینده اتخاذ کرده بود.مشکلات ایران در زمینه انتقال نیرو در حال رشد بود و از طرفی ایران از زمان اولین حمله اش در سال ۱۹۸۶ تلفات زیادی را متحمل شده بود.وضعیت آب و هوا نیز تهاجم ایران در جبهه های جنوبی و مرکزی را بسیار مشکل ساخته بود. زیرا نیروی هوایی و توپخانه و سیستم های تدافعی عراق در هوای صاف و زمین های خشک ،برتری زیادی نسبت به نیرو های ایرانی داشتند.
در این دوره ،ایران با هشت انتخاب نظامی روبرو بود که هر کدام ریسک خاص خود را داشتند:
۱) اول اینکه می توانستند در راستای نفوذ به حلقه های دفاعی عراق که پیرامون بصره بود، تلاش هایی را انجام دهند.
۲) ایران می توانست از جزایری که به تازگی در شط العرب تصرف کرده بو،د حملات جدیدی را به سمت مناطق جدیدی از عراق آغاز کند.
۳) ایران میتوانست به جنوب بصره نفوذ کرده و با نیروهایی که در فاو داشتند، پیوند بخورند.
۴) ایران می توانست با توجه به موقعیت استراتژیک منطقه ،کماکان بوسیله موشک و آتش توپ به محاصره بصره ادامه داده و نیروهای عراقی را با وارد آوردن تلفات سنگین ،تضعیف کند.
۵) می توانست با آغاز حملات جدید به شمال عراق از نیروهای شبه نظامی کرد نیز استفاده کرده و علاوه بر تهدید صادرات نفت عراق موجب انتقال نیروها به شمال شود . همچنین در مناطق شمالی از عراق امتیاز بگیرد.
۶) می توانست از جبهه سومار به سمت شمال بغداد حرکت کند و از خطوط سخت دفاعی عراق عبور کند .در ضمن این منطقه ،مرتفع و کوهستانی بود.
۷) می توانست از نیروهای در حال رشد گارد دریایی خود استفاده کرده و بوسیله موشک های کرم ابریشم حملات عراق به کشتی های خود را متوقف ساخته و با توجه به تهدید قسمت جنوبی خلیج، پشتیبانی عراق را متوقف سازد.
۸) می توانست از اقدامات تروریستی برای فشار وارد کردن به کویت و عربستان استفاده کند تا آنها حمایت های خود از عراق را کاهش دهند.
معلوم نیست که ارتش و نیروهای پاسداران کدام ترکیب از این گزینه ها را انتخاب کردند .اما معلوم بود که ملا های ایران کدام گزینه را انتخاب خواهند کرد.ایران ابتدا تلاش کرد تا به شمال عراق حمله کند ،شاید که یک راه حل متفاوت در این مرحله جواب دهد.سپس علی رغم شکست های قبلی که در این زمینه به ایران وارد شده بود ، ایران مجددا تلاش کرد تا بصره و جنوب عراق را محاصره کند.
در تاریخ ۲ مارس ۱۹۸۷ ایران یک حمله جدید را با نام کربلای ۷ آغاز کرد.این تهاجم در منطقه ای کوهستانی در شمال با نام گردمند اتفاق افتاد که این منطقه نزدیک به ارتفاعات حاج عمران بود .این ارتفاعات در غرب پیرانشهر ایران و در شرق شهر راوندی در کردستان عراق بود.این منطقه در سال ۱۹۸۳ نیز محل در گیری بود.این منطقه از این لحاظ اهمیت داشت که در عمق ۱۸ کیلومتری خاک عراق بوده و این اجازه را به ایران می داد که به جاده اصلی راوندی احاطه پیدا کندو با نیروهای کرد ضد عراقی پیوند خورده و فشار خود را بر منطقه کرکوک که در ۶۰ مایلی جنوب راوندی بود، افزایش دهد.
۴۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش ،پاسداران و نیروهای تیپ ۶۴ ارومیه ارتش به همراه نیروهای کرد حامی ایران،با مهارت خاصی توانستند به داخل استحکامات عراق که ۸۳۰۰ فوت از سطح دریا ارتفاع داشت، نفوذ کنند .این نیروهای تدافعی از تیپ ۹۶ و لشگر ۵ عراق بودند.حمله ایران به صورت حرکت نیروهای پیاده بود، اما بوسیله بلدوزر و گریدر یک جاده مستقیم برای آنها ایجاد می شد تا پشتیبانی و تقویت نیروها براحتی انجام پذیرد.عراق در این مناطق توانایی دفاع و قدرت آتش را داشت اما نیروهای عراقی برای عکس العمل نشان دادن بسیار نا آماده و ناکارآمد بودند.نیروهای ایرانی وکرد مهاجم ظرف مدت ۲۴ ساعت اهداف خود را محاصره کردند.آنها همچنین توانستند مواضع دیگری را در نزدیکی شهر شوما مصطفی در اختیار بگیرند.و علی رغم اینکه عراقی ها بارها در طول ۵ تا ۸ مارس پاتک می کردند،اما تا روز ۹ مارس، ایران تاعمق ۲۰ کیلومتری عراق پیش رفته بود.
پیروزی های ایران در این منطقه هنوز به موقعیت خوب عراقی ها برای دفاع از کرکوک آسیبی وارد نکرده بود ،اما ترکیب این عملیات با عملیات هایی که در جنوب و بصره اتفاق می افتاد، صدام حسین و نیروهای حزب بعث را به شدت نگران ساخته بود.در ۱۵مارس ۱۹۸۷ صدام حسین در بغداد جلسه ای ۵ ساعته تشکیل داد که در این جلسه ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع ،علی حسیب الماجد عضو ارشد حزب بعث و لطیف نظیف جاسم ،وزیر اطلاعات عراق حضور داشتند.با اینکه محتوای این جلسه نا معلوم است، اما منابع عراقی این احساس را داشند که در این جلسه شکست عراق در نبردی فرسایشی، موضوع نگرانی فرماندهان عراقی بوده است. به نظر می رسید که در این جلسه تصمیم گرفتند تا از نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای ذخیره در سطح گسترده تری استفاده کنند و از نیروهای مردمی نیز لشگری عظیم برای حمله متقابل تدارک ببینند.عراق همچنین تصمیم گرفت که جنگ نفتکش ها را آرام تر سازدو به این نتیجه رسید که در حجمی زیاد از گازهای سمی استفاده کند.این تصمیمات همگی بیانگر ترس عراق از این بود که شاید جنگ فرسایشی منجر به شکست عراق شود.البته دلایل خوبی وجود داشت که عراق از حمله ایران بترسد.در ۶ آوریل، ایران مجددا حملاتی را به وسیله موجی از نیروهای پیاده به سمت بصره آغاز کرد که این عملیات در جنوب منطقه دریاچه ماهی انجام شد.این عملیات کربلای ۸ نام داشت و ۳۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ نیروی ایرانی را شامل می شد که بیشتر آنها را پرسنل سپاه پاسداران تشکیل می دادند.این نیروها در یک جبهه باریک در مواضعی که ایران قبلا در نبرد بصره فتح کرده بود، می جنگیدند و حملات جدیدی را بوسیله نیروهای پیاده آغاز کردند و باید در مسیر خود از کانال هایی دوتایی عبور می کردند که تنها موانع آبی بر سر راه آنها بود.
عملیات ایران تنها ۳ روز به طول انجامید و در طی این ۳ روز حمام خون به راه افتاد . نیروهای ایرانی حمله خود را به استحکامات عراق آغاز کرده بودند، اما عراق هم قبلا متوجه شده بود و هم در آمادگی کامل به سر می برد.کشته ها و زخمی های ایران در حدود ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر بود که درصد بالایی از آنها کشته شده بودند و عراق نیز ۲۰۰۰ نفرکشته و زخمی داده بود که درصد کمی از آنها کشته شده بودند.
تنها کاری که ایرانی ها در این عملیات انجام دادند، عبور از اولین کانال آبی بود و توانسته بودند ۱.۵ کیلومتر در منطقه ای که حداقل استحکامات را داشت ،پیشروی کنند.با اینکه فهمیدن دلیل این مسئله مشکل است اما خمینی در این زمان به هشت نفر درجه سر لشگری اعطا کرد و به نظر می رسید که علت اصلی، افزایش روحیه نیروها بود.
با این حال حملات ایران به عراق خاموش نماند و رفسنجانی در سخنرانی خود در ۸ آوریل اعلام کرد که ما در سال جدید به پیروزی خواهیم رسید.
در روز بعد، ایران حمله جدیدی را به جبهه مرکزی آغاز کرد .این عملیات کربلای ۹ نام داشت و در نزدیکی قصر شیرین و در ۱۱۰ مایلی شمال بغداد انجام می گرفت.این عملیات به استعداد ۲ تیپ انجام شد و ۴ روز به طول انجامید. اهداف این عملیات مانند عملیات کربلای ۷ ،دستیابی به ارتفاعاتی استراتژیک در شمال عراق ومشغول کردن نیروهای عراقی در شمال بود .اما این عملیات مانند کربلای ۷ به موفقیت قابل توجهی دست نیافت و تنها با پیشروی های اندکی همراه بود.عملیات های کربلای ۸ و ۹ پایانی بر نبردهای زمینی ایران در سال ۱۹۸۷ و همچنین پایانی بر تلاش های ایران در جهت شکست عراق و پیروزی نهایی بر این رژیم بود.این عملیات ها نشان داد که ایران می تواند در حملات خود به اهداف کوچک دست پیدا کند،اما برای دست یابی به اهداف بزرگ استراتژیک، دچار کمبود های فراوانی است ، مگر اینکه عراق در استفاده از سیستم دفاعی خود و برتری قدرت آتشی که دارد، اشتباهات بزرگی مرتکب شود.ایران مرتبا از پیروزی نهایی سخن می گفت ،اما استعداد تهیه نیروی انسانی لازم را برای حمله به عراق در اختیار نداشت.
مسئله کلیدی تلفات ایران بود.در اواخر آوریل ۱۹۸۷ ایران و عراق از بابت تلفات متحمل شده خویش، ضربه های بسیاری دیده بودند .به خصوص ایران که در این دو حمله اخی، ۳ تا ۶ برابر عراق متحمل تلفات شده بود.قبرستانهای اطراف تهران و بغداد در حال بزرگ شدن بودند، اما ایران از این بابت با سختی بیشتری مواجه گردیده بود.
اینکه تخمین در مورد تلفات جنگ بسیار مشکل است، اما می توان گفت ایران در طول ۴ ماه یعنی از اواخر دسامبر تا ماه آوریل ۵۰۰۰۰ کشته داده بود . و در کل از آغاز جنگ تا این زمان ۶۰۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰۰ نفر ایرانی کشته و دو برابر این مقدار زخمی شده بود.تقریبا ۲ میلیون ایرانی بی خانمان شده بودند و تقریبا هیچ گونه رشد اقتصادی ای از سال ۱۹۷۷ به بعد در ایران وجود نداشت.
به طور قطعی معلوم نبود که چرا بصره به نقطه عطف جنگ تبدیل شده بود؟وچرا حملات ایران در سال ۱۹۸۷ از این منطقه بر عراق وارد می شد؟
این مسئله بستگی زیادی به فضای عمومی ،روحیه و ظرفیت های بازسازی در ایران داشت.این مسئله واضح بود که با توجه به تلفات سنگینی که ایران متحمل شده بود تا حدی روحیه نیروها از بین برود .نیروهای ایرانی می خواستند زندگی خود را نجات بدهند و آرزو می کردند که سایر ایرانی ها به جای آنها در جبهه های نبرد باشند.در این زمان تعدادی از نیروهای پاسداران شروع به ایجاد مشکلاتی کردند .و اولین اعتراض ضد جنگ را با جمعیت اندکی در خیابان ولی عصر تهران به نمایش گذاشتند و در خواسته های خود این را مطرح کردند که صدام بخشیده شود.
تقریبا واضح بود که این اعتراضات ،ملاها را برای اینکه زندگی نیروهای نظامی را بدون هیچ هدفی به خطر می انداختند، سرزنش می کردند.ایران در این زمان با شرایط ویژه سیاسی و نظامی روبرو شده بود که این شرایط، روحیه و انگیزه مردم را برای ادامه جنگ کاهش می داد.همچنین در این زمان بحث ها به این جا کشیده شد که جنگ مهمتر است یا تاکتیک های مبتنی بر نیروی انسانی؟
با اینکه تلاش میشد تا این مسائل تنها به عنوان اختلاف نظر بین سپاه و ارتش ویا رفسنجانی و ملاها نگریسته شود، اما بیشتر سنگینی این اعتراضات به سمت فرمانده سپاه پاسداران بود که در پشت جبهه ها قرار داشت و دراکثر موارد ،دلایلی برای توجیه مسائل مطرح شده خود ، نداشت.
اما مطلبی که واضح است این بود که کربلای ۸ آخرین مرتبه ای بود که ایران توانست چندین هزار نیرو را به جبهه های عراق که از لحاظ دفاعی بسیار خوب بودند، بفرستد.
همین طور در عراق نیز دلیلی برای ادامه جنگ وجود نداشت .تلفات عراق در حملات ایران از ماه نوامبر به ۶۵۰۰۰ نفر رسیده بود که از این مقدار ۸۰۰۰ تا۱۵۰۰۰ نفر کشته شده بودند.تقریبا نیمی از بصره به کویر تبدیل شده بود و تعداد زیادی آواره ، روی دست عراق باقی مانده بود.بنابر این دیگر دلیلی برای عراق باقی نمانده بود که فکر کند می تواند ایران را در جنگ شکست دهد.
با اینکه نیروهای عراقی در دفاع بهتر از سالهای گذشته عمل کرده بودند اما باز هم در بکارگیری قدرت دفاعی خود با مشکل مواجه بودند.آنها همچنین کماکان با مشکل عدم بهره وری مناسب از توپخانه خود مواجه بودند.بیشتر آتش توپخانه عراق از بین
می رفت ،چراکه استقرار نیروهای ایرانی در هور و زمین های مرطوب بود و این مسئله باعث می شد که بیشتر گلوله ها ،کارایی مناسب نداشته باشند.چراکه آنها را به صورت بی هدف و در مناطق مرطوب شلیک می کردند.بعضی از گزارشها حاکی از آن بود که عراق در بعضی روزها ۱ میلیون گلوله شلیک می کرد و مخارجش به ماهی ۱ میلیارد دلار می رسید.
تلفات هوایی عراق نیز از زمان آغاز کربلای ۴ بسیار زیاد شده بود.عراق ۷۰ جنگنده یا احتمالا ۹۰ جنگنده را در این مدت زمان از دست داده بود.عراق همچنین به دادن تلفات هوایی در مارس و آوریل نیز ادامه داد .و در این صورت ،جذب و تربیت خلبان ها کار بسیار مشکلی بود.
حتی در مواقعی که جنگ اوج می گرفت عراق از نیروی هوایی خود برای پشتیبانی کمک می گرفت و فرماندهان عراقی بارها می گفتند که از هلیکوپتر های جنگی استفاده می کنند .عراق معمولا از تاکتیک های هوایی استفاده می کرد مثلا بالگرد ها را به راکت هایی مجهز کرده بود که می توانستند از داخل خطوط دفاعی عراق، نیرو های ایرانی را مورد هدف قرار دهند.
اما نیروهای عراقی همچنان به شکست های خود در هماهنگی بین نیروها ادامه می دادند.عراق هنوز از ساختار فرماندهی ضعیف خود رنج می برد و حملات عراق بیشتر تجمعی از تکنولوژی جنگی در یک منطقه تا نمایش مناسبی از هماهنگی نظامی در جنگ بودند
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت اول
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد
● گسترش جنگ نفتکشها در خلیج و پیوستن ناوگان دریایی غرب؛ فرسایش تدریجی قوای زمینی و هوایی و تحلیل رفتن آنها(مارس تا دسامبر ۱۹۷۸)
۹) اهمیت فزایندۀ جنگ در دریا:
درحالی که درگیریها در اطراف بصره در تعیین سرنوشت و روند حرکت نیروهای زمینی بسیار حساس و مهم بود، پیشرفتهای نظامی در خلیج ، جنگ را وارد مرحلۀ جدیدی می کرد. در ماه ژانویه ۱۹۸۷ خلیج ، شاهد بیشترین میزان درگیریها و حملات از سوی نیروهای ایرانی و عراقی نسبت به ماههای قبل بود. نیروهای عراقی به جزیرۀ خارک، تأسیسات نفتی جزیرۀ سیری، مخازن سوخت و تأسیسات نفتی ایران حمله کردند. این حملات گرچه باعث توقف جریان صادرات نفت ایران نشد، اما این کشور مجبور شد برای خرید ۱۵ مخزن ذخیرۀ نفت هیات هایی به یونان، لندن و نروژ اعزام نماید.
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.
۹ ۱) تلاش ایران برای دستیابی به استراتژی های نو در جنگ نفتکشها:
در جنگ نفتکشها، این ایران بود که نقش محوری داشت و تغییراتی را در روند آن ایجاد می کرد. حملات نیروهای عراقی به کشتیهای عبوری در آبهای ایران، این کشور را بر آن داشت تا ازحملات ایذایی به کشتی های در حال حرکت به سوی کشورهای همسایه عراق نظیر کویت و عربستان فراتر رود و آنها را هدف قرار دهد.
طی این حملات، ایران با مشکلاتی جدی مواجه شد. ایران قادر به اعزام تمامی نیروهای هوایی خود نبود. نیروی هوایی ایران تنها در حدود ۶۳ تا ۹۰ جنگندۀ عملیاتی داشت که شامل ۲۰ تا ۳۵ فرونداف۴، ۳۰ تا ۴۵ فرونداف۵ و ۷ تا ۱۲ فرونداف۱۴ بود. بیشتر این جنگنده ها قادر به انجام تعداد پروازهای محدودی بودند و اکثر آنها فاقد سیستمهای ارتباطی و الکترونیکی قابل استفاده بودند. درحالی که با رسیدن لوازم یدکی از منابع ناشناس، هواپیماهای اف۴ایران ارتقاء یافتند و به آمادگی بالاتری رسیدند اما هیچ کدام از اف۱۴های این کشور قادر به استفاده از موشکهای فونیکس خود نبودند و تنها تعداد اندکی از آنها مجهز به رادارهای قابل استفاده بودند. گرچه گزارشها حاکی از این بود که ایران ۵۰ فروند از هواپیماهای میگ ۱۹ و میگ۲۱ چینی و کره ای سفارش داده و تحویل گرفته، اما هیچ یک از آنها در این نبردها مشاهده نشد.
علاوه براین، ایران در استفاده منظم از بیشتر ناوگان دریایی خود، با مشکلات جدی روبرو بود. این کشور طی تحولات صورت گرفته در زمان انقلاب و پاکسازی های انجام شده، بسیاری از نیروهای متخصص و زبده در نگهداری، تعمیر و پشتیبانی ناوگان دریایی خود را از دست داده بود. در همین شرایط، به تعدادی از ناوگان دریایی ایران از قبیل ۲ ناو جنگی، ۲ ناوچه مدل سام و ۱ رزم ناو آمریکایی خسارات عمده ای وارد شده بود. منهدم شدن ۲ ناوچۀ مین یاب، ۲ فروند قایق گشت زنی مدل کمان و تخریب کلی دو فروند دیگر از این قایقها، از دیگرخساراتی بود که در این شرایط به نیروی دریایی ارتش ایران وارد شد.
ایران نه تنها قادر به خرید کشتیهای جنگی جدید برای جایگزینی ناوگان خود نبود،بلکه در نگهداری و حفظ سیستم رادار و تجهیزات کشتی های باقیمانده نیز مشکلات فراوانی داشت و با کمبود جدی موشکهای ضد هوایی و ضد دریایی مواجه بود. بسیاری از رادارها و سیستم های الکترونیکی ایران دیگرعملیاتی نبودند؛ تجهیزاتی چون: رادارهای شکارچی دریایی SPG ۳۴، سیستمهای کنترل آتش مارک ۳۱، ۵۱ و ۶۱، رادارهای تاکتیکی و کنترل آتش WM ۲۸ ، رادارهای جستجوگر AWS ۱ و SPS ۶ که بر روی ناوهای جنگی این کشور نصب بودند. ایران از نظر ذخیرۀ مهمات کلیدی چون ضد هوایی RIM ۶۶ و ضد شناورهای RGM ۸۴ نیز با کمبود مواجه بود. بعلاوه بیشتر موشکهای آنها پیش از سقوط شاه تحویل این کشور شده بود و از زمان مفید استفادۀ آنها گذشته بود و دیگر به قطعات و خدمات کشورهای غربی نیز دسترسی نداشتند.
با ا ین حال ایران قادر بود بسیاری ازشناورهای جنگندۀ مدل سام را که ساخت انگلیس بود بکار گیرد. بعلاوه ایران در حدود ۷ فروند بالگرد AB ۲۱۲ به همراه ده ها موشک MK۲ و AS ۱۲ را حفظ و بازیابی کرده بود که در حملات ناگهانی بر ضد مخازن سوخت، نفتکشها، میدانهای نفتی و ناوهای آمریکایی میتوانست مورد استفاده قرار گیرد. نیروی دریایی ایران همچنین دو فروند هواپیمای مستقل PF ۳ با موتور جت داشت که برای گشت زنی و پشتیبانی مورد استفاده قرار می گرفت. این هواپیماها فاقد سیستم رادار و حس گرهای قابل استفاده بودند، اما برای عملیات شناسایی موقعیت میتوانست مورد استفاده قرار گیرد. ۷ فروند بالگرد SH ۳D ASW،دو فروند بالگرد مین گذارRH ۵۳D،هواپیماهای هرکولس سی۱۳۰ و ۴ فروند فوکر ۴۰۰ برای گشت زنی و عملیات مین گذاری، از دیگر تجهیزات قابل توجه ایران به شمار میرفت.
ایران با استفاده از باقیماندۀ نیروی دریایی خود اقدام به حمله به ناوهای باربری، نفتکشهای خلیج و انجام عملیاتهای شبانه میکرد. در بیشتر موارد، موشکهای ایران، موشکهای ساخت ایتالیا موسوم به سی کیلربودند. این موشک ها برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ در جنگ مورد استفاده قرار گرفت و پیش از سقوط شاه به ایران فروخته شده بود. موشکی نسبتا سبک به طول یک متر و قطر ۲۶ سانتی متر به وزن تقریبی ۳۰۰ کیلو، با کلاهک جنگی ۷۰ کیلویی ضد زره – ثاقب – با قدرت انفجاری بسیار بالا. موشک هوا به سطح با برد حداقل ۶ و حداکثر ۲۵ کیلومتر که در محیطهای پر ترافیک، قابلیت هدایت رادیویی نیز دارد.
در طول مدت حملات ایران وعراق به کشتیهای باربری، تعداد کمی غرق شده و یا به شدت آسیب دیدند. اما از ابتدای ماه ژانویه تا اوایل فوریه، به ۱۶ کشتی آسیب وارد شد که تعداد کشتیهای آسیب دیده از ابتدای جنگ را به ۲۸۴ فروند افزایش داد.
در اوایل ماه مارس و طی یک عملیات، موشک سی کیلر ثابت کرد که می تواند خسارات فاجعه آمیزی برجای بگذارد. این موشک با هدف قرار دادن نفتکش ۱۰۰۰ تنی صدرای عراق، آن را به جهنمی مبدّل ساخت و دست کم ۷ نفر از خدمۀ کشتی کشته شدند.
در نتیجه، نیروهای دریایی روسیه و کشورهای غربی وارد عمل شدند. روسیه با ارسال ناو مجهز به موشک کریواک، کشتیهای حامل سلاح خود را که از تنگۀ هرمز به سمت عراق در حرکت بودند، اسکورت می کرد. این دومین ناو جنگی روسیه بود که از سال ۱۹۸۲ وارد خلیج شده بود ناو اول زمانی اعزام شد که ایران درسپتامبر۱۹۸۶دو کشتی روسیه را توقیف کرد و پیغام روشنی به ایران،عراق و کشورهای حاشیه خلیج بود که روسیه از کشتیهای خود محافظت خواهد کرد.
آمریکا هم نیروهای خود در اقیانوس هند را افزایش داد و ناو ۸۵۰۰۰ تنی سیتی هاوک و یازده کشتی اسکورت را راهی منطقه کرد. آمریکا ناو هواپیما بر خود را در شرق بندر مسیره در سواحل عمان مستقر کرد. بریتانیا و فرانسه هم تحرکات دریایی خود را افزایش دادند و اسکادران بریتانیا مستقر در اقیانوس هند، از آن پس حضور فعالتری در خلیج داشت.
۹ ۲) استقرار سامانۀ موشکی کرم ابریشم ایران:
تحرکات نیروها و ناوهای آمریکایی در خلیج تنها پاسخ به استفادۀ ایران از موشکهای سی کیلر نبود، بلکه آمریکا مطلع شده بود که ایران پایگاه زمینی بزرگی در نزدیکی تنگۀ هرمز بنا کرده و موشکهای ضدناو و ضد کشتی خود را در آن مستقر ساخته است و دست کم یک فروند آن را اواخر ماه فوریه در نزدیکی جزیرۀ قشم آزمایش کرده است.
این سیستم جدید ا
ز خانوادۀ سامانۀ موشکهای چین بود؛ مدل چینی موشکهای CSS N ۲ روسیه که چین در تابستان ۱۹۸۶ به ایران تحویل داد. این سامانۀ موشکی موسوم به کرم ابریشم بود و در دو حالت ثابت و متحرک استقرار می یافت. اما ایران آن را با تلفیقی از ثابت و متحرک مستقر کرد و تجهیزات متحرک و ثابت آنرا توأمان بکار گرفت. در این شکل از استقرار، بخش پرتابگر سامانه، حالت متحرک داشت تا قابل تشخیص دقیق و ردیابی رادارها و موقعیت یابها نباشد. این وضعیت باعث میشد تا موشکها و سامانه های پرتاب آن در موقعیتهای مختلفی نگه داشته شوند و ضریب ایمنی آنها بالاتر رود و در صورت نیاز به داخل پایگاه منتقل شوند. هر سامانۀ پرتاب از ۲ موشک انداز و ۴ موشک تشکیل می شد.
موشکهای کرم ابریشم ساخت چین ساختار پیچیده ای نداشت و به مدت ۲۰ سال بر روی کشتیهای چینی قرار داشت. طول این موشک ۵/۶ متر و قطر آن ۷۵ سانتی متر بود و وزنی بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ کیلوگرم داشت. کلاهک جنگی آن نیز ۵۰۰ کیلوگرم وزن داشت که ۷ برابر وزن کلاهک جنگی موشک سی کیلر بود. برد متوسط آن ۹۵ کیلومتر بوده و قابلیت هدایت از راه دور را نیز داشت. درحالی که سلاح های ضد کشتی بندرت قدرت تهاجمی قابل توجهی به ایران میبخشید، اما ترکیب موشکهای سی کیلر و کرم ابریشم قدرت و قابلیت
ویژه ای به ایران بخشید تا به کشتیهای باری و نفتکشهای خلیج حمله کرده و بیش از آنکه به آنها خسارت وارد نمایند، آنها را به اعماق خلیج می فرستادند.
افزایش تهدیدات موشکی کشتیهای شناور در خلیج از سوی ایران، بسیار بیشتر از تهدیداتی بود که نیروی دریایی و هوایی این کشور ایجاد می کردند. آنها مسلح شده بودند تا به کشتیهای کشورهای ثالث که از آبهای بین المللی عبور میکردند، حمله کنند. این بدان معنا بود که ایران تصمیم داشت کشتی های بین المللی را که به سمت کشورهای جنوب خلیج در حرکت بودند، تهدید کرده و یا مورد حمله قرار دهد. در این میان تهدیدات بوجود آمده برای کویت بسیار مهم و حساس بود. کویت تقریبا منابع نفتی برابر با مجموع منابع ایران و عراق دارد. ذخیرۀ نفتی بیش از ۱۰۰میلیارد بشکه یا ۱۳ درصد از منابع نفت جهان که آمریکا از این میزان ،تنها ۹/۳ درصد را در اختیار دارد و بیش از ۱۰۰میلیارد دلار در صنعت نفت کویت سرمایه گذاری کرده است. @ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت دوم
۳) تصمیم کویت برای تغییر پرچم نفتکشهای این کشور:
در ۱۳ ژانویه ۱۹۸۷ کویت از سفارت آمریکا درخواست کرد که در برابر تغییر پرچم نفتکشهای این کشور به پرچم آمریکا، ناوگان دریایی آمریکا ازاین کشتی ها حفاظت کنند. کویتیها اعلام کردند پیشنهاد مشابهی را به روسیه هم داده اند. کویتیها بسیار نگران بوند و در برابر تهدیدات زمینی و هوایی و حملات ایران به نفتکشهای با پرچم کویت، بدنبال نیروی خارجی برای حفاظت از نفتکش هایشان بودند.
اگرچه جنگ نفتکشها بسیار مهم و جدی بود، اما تنها بخش بسیار کوچکی از ۱۶۸ تا ۱۹۶ نفتکشی را که در هر ماه از خلیج عبور می کردند، تحت تأثیر خود قرار می داد. حرکت نفتکشها به کویت حداقل به ۱ فروند در هر روز و حداکثر به ۸۰ فروند در ماه می رسید. در ابتدای سال ۱۹۸۷ تنها ۷ کشتی از ۲۸۴ کشتی با پرچم کویت مورد حمله قرار گرفتند. در ۳۴ حمله ای که ایران از کریسمس۱۹۸۵ تا سپتامبر ۱۹۸۶ داشت، هیچ کشتی با پرچم کویت هدف قرار نگرفت.
کویت بدلیل اجازه دادن به عراق برای استفاده از بندر الشعیب در انتقال تجهیزات نظامی روسیه به این کشور، تحت فشارهای سیاسی ایران قرار داشت که روز به روز بر آن افزوده
می شد. کویت با اجازه دادن به هواپیماهای عراق برای استفاده از مرزهای هوایی این کشور در حمله به ایران و سواحل جنوبی خلیج ، خطر حملۀ ایران را به کشتیهای خود و سایر کشتی هایی که به سمت کویت در حرکت بودند ،بسیار افزایش می داد. همچنین اینگونه به نظر می رسید که کویت به نیروی دریایی عراق اجازه داده تا از آبراه السبیه بین کویت و جزیرۀ بوبیان برای انتقال کشتی های کوچک خود استفاده کند و بعلاوه بالگردهای عراقی هم از مرزهای هوایی کویت بهره می بردند.
چهار عامل باعث می شد تا دولت ریگان از پیشنهاد تغییر پرچم حمایت کند.اولین عامل این بود که ایالات متحده متوجه این مسئله شده بود که روسیه نیز با پیشنهاد مشابهی موافقت کرده است واکنون کویت پیشنهاد کرده بود که ایالات متحده و روسیه بطور مشترک از ۱۱ نفتکش کویت حفاظت کنند. ( ۵ نفتکش تحت مراقبت روسیه و ۶ فروند تحت حفاظت نیروهای آمریکایی )
عامل دوم نیاز آمریکا به تقویت حضور و نفوذ خود در منطقه بود که پس از سقوط شاه و بروز مشکل در فروش سلاح به کشورهای حاشیه خلیج و خروج نیروهایش از لبنان، با تزلزل روبرو شده بود.
عامل سوم استقرار موشکهای کرم ابریشم ایران و تشکیل شاخه ای جدید در سپاه پاسداران این کشور برای عملیات دریایی بود. و در نهایت دولت ریگان به این نتیجه رسیده بود که ایران پیش از این به کشتیهای تحت پرچم قدرتهای بزرگ ،حمله نکرده است و اکنون نیز حمله آنها به کشتیهای حامل پرچم آمریکا بعید خواهد بود و همچنین ایران توان دریایی و هوایی کافی برای نبرد با نیروی دریایی آمریکا را نخواهد داشت.
در راه عملی کردن این تصمیم، دولت ریگان خطایی مرتکب شد که درس مهمی برای تمام برنامه ریزان و طراحان نظامی بود. در این تصمیم گیری تمام منافع آمریکا در نظر گرفته شده بود و قصد ونیّات دشمن نیز در سطوح سیاسی بررسی شده بود، اما قابلیتها و تواناییهای دشمن و تحلیل کاملی از آنها در سطح تخصصی تر صورت نگرفته بود.
دولت ریگان برای تصمیم گیری در مورد تغییر پرچم، پروسۀ داخلی برای بررسی جوانب مختلف موضوع را طی نکرد. در واقع، فرمانده ستاد مشترک نیروهای مسلح، فرمانده نیروی دریایی و اکثر دولتمردان ریگان در امور خلیج ، هیچگاه در مورد جزئیات طرح گفتگو و مشورتی انجام ندادند.
وزارت دفاع آمریکا طرح عملیات احتمالی برای حمله به موشکهای کرم ابریشم را آماده کرده بود، اما طرحی برای استقرار نیروهایی که توان مقابله با تهدیدات احتمالی علیه آمریکا را داشته باشند ،تدارک ندیده بود و پیش بینی نکرده بود که استقرار نیروهای عملیاتی از خلیج عمان تا بنادر کویت، قطعاً میتواند تهدیداتی جدی به همراه داشته باشد.
دولت ریگان بدلیل اینکه خطرات احتمالی موجود را دست کم گرفته بود، همچنین به واکنش احتمالی کنگرۀ آمریکا در صورتی که طرح تغییر پرچم منجر به درگیری شود، توجه نکرده بود و تهدیدات بی شماری که ایران می توانست برای کشورهای جنوب خلیج ایجاد کند، از چشم آنها دور ماند.
روز ۷ مارس، آمریکا به کویت اعلام کرد که نیروهای این کشور از هر ۱۱نفتکش کویتی حفاظت خواهند کرد و در ۱۰ مارس کویت بطور موقتی و آزمایشی، این پیشنهاد را پذیرفت. کویت و آمریکا ۲ آوریل ۱۹۸۷ قرارداد تغییر پرچم نفتکشها را رسما امضا کردند. پس از آن کویت همواره تأکید کرد که این کشور نفت کشهای روسی را اجاره کرده است. این عمل در واقع به کلّ فعالیتهای نفتکشها و اسکورت آنها ،وجهه ای بین المللی می داد و موجب خنثی سازی مشکلات منطقه ای و داخلی ناشی از حمایتهای آمریکا می شد.
کویت نیز همانند آمریکا،خطرات احتمالی تغییر پرچم نفتکشها را دست کم گرفته بود. کویت احساس می کرد که ایران هرگزبا ائتلاف دفاعی روسیه و آمریکا وارد درگیری نخواهد شد و از این پس، حمایتهای ضمنی آمریکا و روسیه را برای دفاع از آنها در برابر حملات ایران ، به همراه خواهد داشت. به نظر نمی رسید که کویتی ها به این نکته توجه کرده باشند که در این شرایط ایران برای از سرگیری روابط با روسیه تلاش خواهد کرد و یا با آمریکا (همانگونه که در بحران گروگانها و مداخلۀ این کشور در لبنان روبرو شد ) این بار نیز به مقابله بپردازد.
در ماههای فوریه و مارس، ایران به حملات خود و پیشروی در بصره ادامه داد. رهبران ایران به مشورت های خود دربارۀ حملۀ نهایی ادامه دادند، اما نیروهای ایرانی عملاً جز حملات محدودی در شمال و راه اندازی جنگی فرسایشی در جنوب، کاری انجام ندادند. در مقابل، عراق موقعیت دفاعی ثابتی برروی زمین داشت و نیروهای هوایی خود را برای هدف قرار دادن نیروهای زمینی ایران، اهداف نفتی و شهرهای این کشور متمرکز کرده بود. عراق تا اواسط ماه فوریه، به حملات هوایی خود به ۱۳ شهر بزرگ غرب ایران ادامه داد. همچنین هواپیماهای عراقی به حملات خود به تهران نیز ادامه دادند که پس از حملات آنها در ۱۹۸۵ که ۳۰ بار تهران را بمباران کرده بودند، بی سابقه به نظر می رسید.
در برابر این حملات، ایران پاسخ چندانی نمی توانست بدهد. در واقع، یکی از افسران برکنار شدۀ نیروی هوایی ایران ادعا کرده بود که تنها یک سوم از ۶۵ فروند اف۴ و ۱۰۰ فروند بالگرد این کشور،همچنان عملیاتی می باشند.
تنها کاری که ایران میت وانست انجام دهد، پرتاب چند موشک اسکاد به سمت بغداد و درخواست از مردم برای خالی کردن این شهر بود. این مطلب از میزان تلفات هر دو طرف نیز کاملا مشخص بود. ایران اعلام کرد که حملات هوایی عراق به این کشور ۳۰۰۰ کشته و ۹۰۰۰ مجروح برجای گذاشته و از ۹ ژانویه، ۳۵ شهر این کشور مورد حمله قرار گرفته است. عراق نیز گزارش داد که از ۹ ژانویه ۱۱ حمله موشکی به بغداد صورت گرفته و تعدادی دیگر از شهرهای عراق نیز بمباران شده که در این حملات تنها ۳۰۰ نفر کشته و در حدود ۱۰۰۰ نفر زخمی شده اند.
توانایی پدافند هوایی ایران نسبتاً محدود بود. حرکت کشتیهای آمریکایی و اسرائیلی به سوی ایران و انتقال تجهیزات موشکهای هاوک، توانایی عراق در حمله به خارک، سیری، لارک، پلها و شاهراههای ارتباطی مواضع ایران در فاو و بصره را کاهش می داد. ایران نیز با استفاده از موشکهای SA ۲ که ازچین خریداری کرده بود وهمچنین موشکهای سطح به هوای لیزری که بطور غیرقانونی از سوئد وارد کرده بود، تلفات سنگینی به نیروهای عراقی وارد ساخت.
بسیاری از پایگاههای راداری و موشک انداز سام ایران دیگر قادر به انجام عملیات نبودند و عملاًاز کار افتاده بودند. حملات هوایی به شهرها در ۱۸ فوریه ۱۹۸۷ موقتاً خاتمه یافت
( اگرچه هر دو طرف روز ۲۲ فوریه مدعی شدندکه طرف مقابل آتش بس را نقض کرده است) و این آتش بس تا ماه آوریل ادامه یافت. دلایل این آتش بس هنوز کاملاً مشخص نیست. عراق مدعی شده بود که مسعود رجوی از صدام حسین خواست تا حمله به شهرها متوقف شود. زیرا وی بر این عقیده بود که در این حملات تنها مردم عادی که در بین آنها مخالفان انقلاب هم هستند، آسیب می بینند نه رهبران و دولت ایران. با این وجود به نظر می رسد علت اصلی هم تصمیم دولت آیت ا... خمینی برای توقف حملات توپخانه ای به بصره و هم افزایش تلفات نیروی هوایی عراق بود.
عراق پس از ۱۸ فوریه نه تنها حمله به شهرهای ایران را متوقف کرد، بلکه پشتیبانی هوایی از نیروی زمینی خود را نیز کاهش داد. تلفاتی که تا آن زمان عراقی ها به آن اعتراف کردند، از بین رفتن حداقل ۵ درصد از نیروهایشان بود؛ و بر اساس منابع ایرانی این رقم در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد اعلام شده بود.
نکتۀ حائز اهمیت این بود که بیشتر این تلفات از بین کادر خلبانان زبده و سطح بالای عراق بود که هزینۀ سنگینی برای آنها به شمار میرفت. در حالی که روسیه موافقت کرد تا هواپیماهای از دست رفته را جایگزین کند، ا ما از دست دادن خلبانان با تجربۀ عراقی ، شرایطی بحرانی را برای نیروی هوایی این کشور رقم زده بود. حتی اگر تعداد اندک خلبانان خارجی استخدام شده را هم در نظر بگیریم، عراق تنها برای ۱۵ تا ۲۵ درصد از هواپیماهای خود خلبان باتجربه و کارآزموده در اختیار داشت و از همین تعداد هم، تنها اندکی از آنها در سطح استانداردهای بین المللی بودند.
عراق قادر به پرداخت هزینه های غیر قابل بازگشت این جنگ نظیر خلبانان زبدۀ و هواپیماهای ۱۵ تا ۲۵ میلیون دلاری خود نبود.ارزش خساراتی که عراق در هر حمله به اهداف ایرانی وارد می ساخت ،بسیار کمتر از هزینۀ هواپیماها و آسیبهای احتمالی بوده و تأثیر تاکتیکی استراتژیکی این حملات بر نیروهای ایرانی، بسیار ناچیز بود.
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت سوم
۹ ۴) نبرد برای گسترش نفوذ در خلیج :
ایران راههای دیگری را برای حمله به عراق پیدا می کند. ایران با افزایش فشارهایش به کویت برای توقف حمایت از عراق و حمله به تأسیسات نفتی ایران از سوی عراق، مسیر جدیدی را در پیش گرفت. شیعیان کویت هم با آغاز دور جدیدی از اعتراضات خود، فشار بیشتری به دولت این کشور وارد می کردند. این فشارها به حدی رسید که دولت کویت با شهروندان شیعۀ خود دچار مشکل شده بود و دیگر نمی توانست تمامی مشکلات بوجود آمده را به عوامل خارجی نسبت دهد. دولت کویت اذعان کرد که ۲۵ کویتی شیعه را به بهانۀ تروریسم بازداشت کرده است. دولت این کشور نیز ۱ وزیر شیعۀ کابینه و ۲۵ کارمند شیعۀ در مشاغل مهم صنعت نفت را از کار برکنار کرد.
تهدید به خرابکاری در کویت زمانی اوج گرفت که در ۲۲ می، یکی از مخازن پروپان در پالایشگاه الاحمدی شهر فحاحیل طعمۀ حریق شد و به مدت ۳ روز در آتش سوخت. این عملیات، دومین عملیات خرابکارانه طی یکسال گذشته با هدف انهدام پالایشگاه الاحمدی بود. این عملیات بگونه ای طراحی شده بود که ۴۵۰ هزار بشکه پروپان و بوتان منفجر شود و تمامی تأسیسات پالایشگاه و حتی بخش هایی از شهر را نیز در بر بگیرد.
مهمتر از آن، ایران استقرار ۲ تا ۴ سکوی پرتاب موشکهای کرم ابریشم را در نزدیکی تنگۀ هرمز به پایان رساند. تا اواسط آوریل ۱۹۸۷، ایران دست کم ۱۲ سکوی پرتاب موشک به همراه ۲۰ موشک آمادۀ شلیک و ۲۸ موشک ذخیره را در منطقه مستقر کرده بود. تنها مشکل ایران در استقرار این سامانه ها ،کمبود قطعات اصلی و حساس بود که این عملیات را با تأخیر مواجه می ساخت.
یکی از این سکوهای پرتاب از جزیرۀ قشم در تنگۀ هرمز، به پایگاه نیروی دریایی ایران در بندر عباس منتقل شد تا پدافند هوایی را در این قسمت شکل دهد. در حالی که برد این موشکها با دقت مناسب و بار معمولی در حدود ۶۴ کیلومتر بود، با دقت کمتر و بار انفجاری سبکتر برد آنها به ۷۵ کیلومتر افزایش می یافت.
ایران ساخت یک پایگاه توپخانه ای دیگر را در قسمت جنوبی شبه جزیرۀ فاو آغاز کرد. این پایگاه به ایران این امکان را می داد تا شهرها و بنادر کویت را هدف قرار دهد و قدرت ایران را برای فشار بیشتر به کویت افزایش می داد.
۹ ۵ درگیریهای زمینی جزئی در اواسط سال ۱۹۸۷:
علی رغم عقب نشینی و بازگشت ایرانی ها به مواضع شان پس از عملیات کربلا، ایران عملیات دیگری را با نام کربلای ۱۰ در اواسط آوریل در شمال عراق آغاز کرد. پیش از آغاز این عملیات، ایران از تهاجمات متعدد کردهای بارزانی حامی ایران حمایت کرده بود. ایران مدعی شد که در ۱۸ آوریل، گردان های ایرانی به همراه کردهای عراقی، ۱۵۰۰ نظامی عراقی را کشته، ۲۰ روستا را تحت کنترل خود قرار داده و ۱۰ بلندی کلیدی منطقۀ سلیمانیه را تصرف کرده است.
عملیات کربلای ۱۰ هجومی ۳ جانبه و به شکل یک چنگال بود. این عملیات در مناطق کوهستانی جنوب غربی بانه و شمال شرقی سلیمانیه عراق پایه ریزی شد و به نظر می رسید که هدف اولیه آن اشغال ارتفاعات و جاده های بین مائوت و چاوارتا باشد. در حالیکه مائوت چیزی جز روستایی کوچک نبود، اما یکی از پایگاههای دفاعی اصلی عراق در مناطق مرزی بود که دور تا دور آن مین گذاری شده بود و انبارهای مهمات فراوانی در آن وجود داشت. چاوارتا مرکز اصلی و راه اصلی به سوی سلیمانیه بود و جمعیت قابل توجهی هم داشت.
عملیات شب جمعه، ۲۳ آوریل ۱۹۸۷ آغاز شد و نیروهای عراقی آمادگی و هوشیاری لازم را نداشتند. اواخر آوریل ایران مدعی شد که کنترل ۱۱ شهر و روستا و ۳۱۰ کیلومتر مربع را دست گرفته و ۴۰۰۰ نفر را کشته و ۳۵۰ نفر را نیز اسیر کرده است که یک فرمانده عراقی نیز در بین آنها می باشد. عراق نیز مدعی شد که حملۀ ۲ گردان از نیروهای ایرانی را دفع کرده است و ۱۵۰۰ نفر تلفات به آنها تحمیل کرده و ۶۶ دستگاه خودرو و نفربر را نیز منهدم کرده است.
ایران به منطقه ای حمله می کرد که ماهها پیروزی هم در آن منطقه، یک برتری استراتژیک را نصیب ایران نمی کرد. در حقیقت عوارض طبیعی منطقه بگونه ای بود که براحتی می توانستند در آن پیشروی کنند و کسی نیز مانع آنها نمی شد. دولت ایران نیز به سادگی عملیات خود در شمال عراق را ادامه می داد تا پیروزی هایی پیاپی را به مردم ایران نشان دهند و حتی باعث می شد که رفسنجانی با ادامۀ عملیات، فداکاری همه جانبه خود را نسبت به جنگ ثابت کند و فشارها و اهرمهای سیاسی بر آقای منتظری را حفظ نماید.
ایران فشار حملات خود راد منطقه ای متمرکز کرده بود که می توانست از عداوت کردهای عراقی با دولت این کشور، بیشترین بهره را ببرد و عراق را مجبور سازد تا نیروهایش را به این منطقه معطوف سازد و با کمترین تلفات نسبت به نیروهای عراقی، پیروزیهای اندکی را بدست آورد و تدریجاً نیروی دفاعی عراق را از پای درآورد. البته با احتمال قطع به یقین،آنان به اهداف خود از این حملات دست نیافتند. @سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س� �� �نگرد@@سوسنگرد@
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت سوم
۹ ۴) نبرد برای گسترش نفوذ در خلیج :
ایران راههای دیگری را برای حمله به عراق پیدا می کند. ایران با افزایش فشارهایش به کویت برای توقف حمایت از عراق و حمله به تأسیسات نفتی ایران از سوی عراق، مسیر جدیدی را در پیش گرفت. شیعیان کویت هم با آغاز دور جدیدی از اعتراضات خود، فشار بیشتری به دولت این کشور وارد می کردند. این فشارها به حدی رسید که دولت کویت با شهروندان شیعۀ خود دچار مشکل شده بود و دیگر نمی توانست تمامی مشکلات بوجود آمده را به عوامل خارجی نسبت دهد. دولت کویت اذعان کرد که ۲۵ کویتی شیعه را به بهانۀ تروریسم بازداشت کرده است. دولت این کشور نیز ۱ وزیر شیعۀ کابینه و ۲۵ کارمند شیعۀ در مشاغل مهم صنعت نفت را از کار برکنار کرد.
تهدید به خرابکاری در کویت زمانی اوج گرفت که در ۲۲ می، یکی از مخازن پروپان در پالایشگاه الاحمدی شهر فحاحیل طعمۀ حریق شد و به مدت ۳ روز در آتش سوخت. این عملیات، دومین عملیات خرابکارانه طی یکسال گذشته با هدف انهدام پالایشگاه الاحمدی بود. این عملیات بگونه ای طراحی شده بود که ۴۵۰ هزار بشکه پروپان و بوتان منفجر شود و تمامی تأسیسات پالایشگاه و حتی بخش هایی از شهر را نیز در بر بگیرد.
مهمتر از آن، ایران استقرار ۲ تا ۴ سکوی پرتاب موشکهای کرم ابریشم را در نزدیکی تنگۀ هرمز به پایان رساند. تا اواسط آوریل ۱۹۸۷، ایران دست کم ۱۲ سکوی پرتاب موشک به همراه ۲۰ موشک آمادۀ شلیک و ۲۸ موشک ذخیره را در منطقه مستقر کرده بود. تنها مشکل ایران در استقرار این سامانه ها ،کمبود قطعات اصلی و حساس بود که این عملیات را با تأخیر مواجه می ساخت.
یکی از این سکوهای پرتاب از جزیرۀ قشم در تنگۀ هرمز، به پایگاه نیروی دریایی ایران در بندر عباس منتقل شد تا پدافند هوایی را در این قسمت شکل دهد. در حالی که برد این موشکها با دقت مناسب و بار معمولی در حدود ۶۴ کیلومتر بود، با دقت کمتر و بار انفجاری سبکتر برد آنها به ۷۵ کیلومتر افزایش می یافت.
ایران ساخت یک پایگاه توپخانه ای دیگر را در قسمت جنوبی شبه جزیرۀ فاو آغاز کرد. این پایگاه به ایران این امکان را می داد تا شهرها و بنادر کویت را هدف قرار دهد و قدرت ایران را برای فشار بیشتر به کویت افزایش می داد.
۹ ۵ درگیریهای زمینی جزئی در اواسط سال ۱۹۸۷:
علی رغم عقب نشینی و بازگشت ایرانی ها به مواضع شان پس از عملیات کربلا، ایران عملیات دیگری را با نام کربلای ۱۰ در اواسط آوریل در شمال عراق آغاز کرد. پیش از آغاز این عملیات، ایران از تهاجمات متعدد کردهای بارزانی حامی ایران حمایت کرده بود. ایران مدعی شد که در ۱۸ آوریل، گردان های ایرانی به همراه کردهای عراقی، ۱۵۰۰ نظامی عراقی را کشته، ۲۰ روستا را تحت کنترل خود قرار داده و ۱۰ بلندی کلیدی منطقۀ سلیمانیه را تصرف کرده است.
عملیات کربلای ۱۰ هجومی ۳ جانبه و به شکل یک چنگال بود. این عملیات در مناطق کوهستانی جنوب غربی بانه و شمال شرقی سلیمانیه عراق پایه ریزی شد و به نظر می رسید که هدف اولیه آن اشغال ارتفاعات و جاده های بین مائوت و چاوارتا باشد. در حالیکه مائوت چیزی جز روستایی کوچک نبود، اما یکی از پایگاههای دفاعی اصلی عراق در مناطق مرزی بود که دور تا دور آن مین گذاری شده بود و انبارهای مهمات فراوانی در آن وجود داشت. چاوارتا مرکز اصلی و راه اصلی به سوی سلیمانیه بود و جمعیت قابل توجهی هم داشت.
عملیات شب جمعه، ۲۳ آوریل ۱۹۸۷ آغاز شد و نیروهای عراقی آمادگی و هوشیاری لازم را نداشتند. اواخر آوریل ایران مدعی شد که کنترل ۱۱ شهر و روستا و ۳۱۰ کیلومتر مربع را دست گرفته و ۴۰۰۰ نفر را کشته و ۳۵۰ نفر را نیز اسیر کرده است که یک فرمانده عراقی نیز در بین آنها می باشد. عراق نیز مدعی شد که حملۀ ۲ گردان از نیروهای ایرانی را دفع کرده است و ۱۵۰۰ نفر تلفات به آنها تحمیل کرده و ۶۶ دستگاه خودرو و نفربر را نیز منهدم کرده است.
ایران به منطقه ای حمله می کرد که ماهها پیروزی هم در آن منطقه، یک برتری استراتژیک را نصیب ایران نمی کرد. در حقیقت عوارض طبیعی منطقه بگونه ای بود که براحتی می توانستند در آن پیشروی کنند و کسی نیز مانع آنها نمی شد. دولت ایران نیز به سادگی عملیات خود در شمال عراق را ادامه می داد تا پیروزی هایی پیاپی را به مردم ایران نشان دهند و حتی باعث می شد که رفسنجانی با ادامۀ عملیات، فداکاری همه جانبه خود را نسبت به جنگ ثابت کند و فشارها و اهرمهای سیاسی بر آقای منتظری را حفظ نماید.
ایران فشار حملات خود راد منطقه ای متمرکز کرده بود که می توانست از عداوت کردهای عراقی با دولت این کشور، بیشترین بهره را ببرد و عراق را مجبور سازد تا نیروهایش را به این منطقه معطوف سازد و با کمترین تلفات نسبت به نیروهای عراقی، پیروزیهای اندکی را بدست آورد و تدریجاً نیروی دفاعی عراق را از پای درآورد. البته با احتمال قطع به یقین،آنان به اهداف خود از این حملات دست نیافتند. @سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س� �� �نگرد@@سوسنگرد@
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت چهارم
۹ ۶) حمله به کشتیهای آمریکا و روسیه:
در بهار ۱۹۸۷، بیشترین تحولات و پیشرفتها در خلیج صورت گرفت. تلاش ایران برای مقابله با توانایی عراق در تسلط یافتن به جنگ نفتکشها، اقدامات کویت در تغییر پرچم نفتکش ها، مبحران خلیج و کشتیهای منطقه را به مسئله ای بین المللی مبدل ساخت. این مسئله با مقابله و رویارویی ایران و روسیه آغاز شد ،اما اندکی پس از آن، تحت الشعاع تقابل بسیار جدی ایران و آمریکا قرار گرفت.
در آوریل ۱۹۸۷، ایران به توافقات روسیه و کویت در مورد اسکورت ۳ نفتکش استیجاری این کشور ،واکنش های شدیدتری نشان داد. ۱۵ آوریل ،ایران هشدار داد که نفتکشهای روسیه که تحت اجارۀ کویت در آمده اند ،می توانند وضعیت بسیار خطرناکی برای منطقه بوجود آورند.
۴ روز بعد ۱۹ آوریل و در پی دیدار ولادمیر پتروفسکی، معاون وزیر امور خارجه روسیه با مقامات کویتی، ایران به روسیه هشدار داد که خلیج می تواند به افغانستان دوم برای این کشور تبدیل شود.آقای رفسنجانی نیز روز ۲۰ آوریل هشدار مشابهی به آمریکا داد.
روز بعد، ماموران اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که ایران موشکهای کرم ابریشم خود را در فاو مستقر کرده است.
اما در این موقعیت، تهدیدات ایران بیشتر از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران این کشور بود که به تازگی سازمان یافته بود نه از جانب موشکهای مستقر در فاو. آنگونه که پیش از این نیز احساس می شد، ایران در پی ریزی و هدایت جنگ نفتکشها با عراق با مشکلاتی جدی روبرو بود. بر خلاف عراق،این کشور مجبور بود به کشتی های کشورهای ثالث نیز حمله کند. چرا که هیچ کشتی عراقی ای در خلیج وجود نداشت. این شرایط خطر اقدامات تلافی جویانه از سوی ناوگان کشورهای غربی و کشورهای جنوبی خلیج را نیز افزایش می داد.
البته خطری که از جانب کشورهای جنوبی خلیج ، ایران را تهدید می کرد،آنچنان قابل توجه نبود. ایران با وجود تلفات سنگین وارد شده به ناوگان دریایی اش، توان مقابله با تهدیدات این کشورها را داشت. پدافند دریایی و ناوشکن انگلیسی آرتمیز و ناوشکنهای آمریکایی ببر و پلنگ که در اختیار ایران بود ،دیگر عملیاتی نبودند. اما با این وجود، ایران ۴ فروند ناوچۀ انگلیسی مجهز به موشکهای سام، زم، رستم و فرامرز در اختیار داشت. حداقل ۴ فروند از ۸ ناوچه جنگی این کشور نیز همچنان عملیاتی بود که با توپهای ۴۰ و ۷۶ میلی متری، تجهیز شده بودند.
ایران همچنین ترکیبی از قایقهای سبک را نیز در اختیار داشت. یک فروند کشتی مین گذار ۳۲۰ تنی به نام شاهرخ نیز داشت که در دریای خزر مستقر بود.
دو فروند نفتکش ۵ هزار تنی بندرعباس و بوشهر نیزدر سال ۱۹۸۴ اصلاح شده بودند تا توپهای ۴۰ میلی متری و دیگر تجهیزات پدافندی بر روی آن نصب گردد. نیروی دریایی همچنین تعدادی هواناو(هاورکرافت) عملیاتی و ۱۵۰ قایق شناسایی داشت که البته بسیاری از آنها بشدت آسیب دیده بودند. ایران همچنین تعمیرگاه کشتی چابهار و حوضچه های تعمیر کشتی "۴۰" و "دلفین" را با قدرت بالابری ۲۸ هزار تن ،در دسترس داشت.
همین نیروی دریایی به ظاهر منظم و قوی کافی بود تا عراق را از فکر حمله باز دارد؛ اما بندرت می توانست با ناوگان دریایی کشورهای غربی مقابله کند. ایران برای ایفای نقش اصلی در منطقه باید برای استفاده از نیروی دریایی اش، راه حل تازه ای می اندیشید.
اولین راه کار ایران در قبال این مسئله، استفاده از هواپیماهای پشتیبانی برای مین گذاری به عنوان نوعی مبارزۀ غیر مستقیم بود. نیروی دریایی ایران ذخیره ای از مین های آمریکایی و روسی و مین های ضد شناور KRAB و مین های دیگری ساخت کره شمالی، روسیه و چین را در اختیار داشت.
در این شرایط ایران ساخت مین های شناور غیر مغناطیسی با قابلیت کنترل از راه دور را آغاز کرده بود. اگرچه ایران تنها یک فروند مین گذار آن هم در دریای خزر داشت، اما تمام کشتیهای کوچک این کشور، توانایی کارگذاری مین را دارا بودند.
راه حل دوم ایران، تشکیل شاخه ای دیگر از نیروی دریایی سپاه به فرماندهی محسن رضایی بود. ایران از دو سال قبل تلاشهای بسیاری را برای تشکیل چنین نیرویی آغاز کرده بود. دراواخر ۱۹۸۶ ،نیروی دریایی سپاه با نیرویی درحدود ۲۰ هزار نفر شکل گرفت و از نیروی دریایی ارتش کلاسیک ایران، بزرگتر و قدرتمندتر بود.
نیروی دریایی سپاه به تجهیزات گوناگونی چون شناورهای کوچک، قایقهای تندروی ره گیری و تعداد بسیار زیادی از قایقهای توپدار مجهز شده بود. ره گیری بسیاری از این قایقها توسط رادار بسیار مشکل بود و می توانستند تجهیزاتی چون راکتهای پر سرعت، مسلسل و سلاحهای سبک را حمل کنند. قایقهای تندروی ره گیری به طول ۴۸ پا، ساخت سوئد بودند و در سال ۱۹۸۵ خریداری شده بودند و قادر بودند ۶ نفر به همراه ۱۰۰۰ پوند تسلیحات را حمل نمایند. این قایقها با سرعت ۴۶ گره دریایی گشت زنی می کردند و سرعت آنها تا ۶۹ گره قابل افزیش بود. براساس گزارشهای موجود، سپاه پاسداران حداقل ۴۰ تا ۵۰ فروند از این قایقها سفارش داده بود.
نیروی دریایی سپاه همچنین لنچج هایی مجهز به دکل و جرثقیل داشت که تشخیص آنها از لنچ های تجاری منطقه بسیار دشوار بود. این لنچ ها قادر بودند تا ۳۵۰ تن مین را حمل کنند. نیروی دریایی سپاه دست کم یک فروند ناو وتعدادی ناوچه و یک زیر دریایی ساخت کره شمالی نیز در اختیار داشت.
نیروی دریایی سپاه درجزایر و مناطق نفت خیز ایران و با تمرکز بیشتر بر مناطق الفریصیه، سیری، ابوموسی، تنب های کوچک وبزرگ و لارک مستقر بودند.
یگانهای سپاه بصورت علنی در قایقهای انفجاری، تمرین عملیات انتحاری می کردند. این قایق های حامل مواد منفجرۀ بسیار قوی برای اصابت به ناوها و کشتیهای دشمن طراحی شده بودند. آنها همچنین مدعی شده بودند قایقهای دیگری را بگونه ای ویژه آماده کرده اند تا در مواقع لزوم ،بنادر حساس وشاهراه های کشتیرانی را مسدود نمایند. علاوه بر این مشخص بود که این شاخه از سپاه، ذخایر بزرگی از تجهیزات غواصی و یک مرکز آموزش نبرد زیر آب در بندر عباس دارد.
نیروی دریایی سپاه قابلتهای موشکی و هوایی نیز داشت. آنها ۳۵ تا ۴۶ فروند هواپیمای جنگنده آموزشی پیلاتوس PC ۷ داشتند که از سوئیس خریداری کرده بودند ونیروهای کرۀ شمالی در آموزش آنها شرکت داشتند.
در آن زمان شایعه شده بود که چین چندین فروند هواپیمای اف۶ و اف۷ به ایران داده و ایران نیز بدنبال جنگنده هایی پیشرفته تر بود تا از کشورهای بلوک شوروی خریداری نماید. نیروی دریایی سپاه در آکادمی نیروی دریایی نوشهر، تأسیساتی داشت که نیروهای سپاه در آن آموزش عملیات انتحاری با هواپیماهای کوچک و سبک را پشت سر می گذاشتند. و در نهایت این نیروها، موشکهای نسل جدید کرم ابریشم را که ساخت ایران بود ،در اختیار داشتند.
پس از اعلام آمریکا مبنی بر اسکورت نفتکش ها و کشتی ها، سپاه پاسداران اقدام به ساخت پایگاههای بتون سخت برای ۳۰ تا ۳۵ موشک کرم ابریشم خود کرد. همچنین در ابتکاری اقدام به ساخت محافظ بتونی ویژه برای سایتهای راداری خود در جزیرۀ قشم کرد. آنها نیروهای خود در جزایر فارسی، ابوموسی وتنب های کوچک و بزرگ را تا حدود ۱۰۰۰ نفر افزایش داده و با استقرار بالگرد، موقعیت خود را در این جزایر استحکام بخشیدند. شاه این جزایر را در سال ۱۹۷۱ از شیخ نشین شارجه ،تصرف نموده بود. جزیرۀ ابوموسی در ۶۰ مایلی غرب تنگۀ هرمز و جزایر تنب در ۴۰ مایلی این تنگه می باشند. این نیروها از پایگاههای نفتی ساحلی ایران نیز استفادۀ نظامی می کردند و آنها را به پایگاه های دو منظوره تبدیل کرده بودند.
ترکیب این نیروها به ایران توانایی قابل توجهی می داد تا با استفاده ازمین ها و ناوچه های خود، استراتژی حملات جنگ و گریز را به اجرا در آورند و با استفاده از موشکهای کرم ابریشم و حملات انتحاری با قایقها و هواپیماهای خود، توانایی عکس العمل شدید را دارا بودند. وبا وجود تمام خسارات وارده، ایران در این زمان بزرگترین نیروی دریایی خلیج به شمار می رفت.
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.
ایران به وضوح دریافته بود که با این تجهیزات و نیروهای کنونی، به سختی می تواند در نبرد مستقیم با نیروی دریایی آمریکا و روشوروی به پیروزی برسد. با این وجود، استقرار نیروهای ایرانی بگونه ای بود که به خوبی می توانستند با جنگهای چریکی و نامنظم با نیروهای متخاصم مقابله کنند و از عدم تمایل سیاسی آمریکا و دیگرنیروهای بیگانه منطقه برای قدم گذاشتن به درگیری مستقیم فرسایشی و تلفات احتمالی آن، استفاده نمایند. همچنین ایران قابلیت چشمگیری در مین گذاری و عملیات های انتحاری و غیرقابل پیش بینی داشت و نیروهای سپاه بگونه ای عمل می کردند که به سختی می شد تشخیص داد که آیا این نیروها تحت فرمان یگانهای خود هستند و یا بطور مستقیم از جانب دولت ایران، فرمان می گیرند.
روز ۲۷ آوریل، حسین علائی فرمانده نیروی دریایی سپاه اعلام کرد ایران کنترل کامل شمال خلیج را در دست دارد. ۲۸ آوریل محمد حسین ملک زادگان فرمانده نیروی دریایی ارتش، در گفتگو با رادیوی ایران هشدار داد که در صورت بروز هرگونه تهدید و اختلال در روند واردات و صادرات، ایران تنگۀ هرمز را خواهد بست.
در اوایل ماه می،فعالیت نیروهای دریایی ایران افزایش یافت. روز ۲ می ۱۹۸۶، نیروی دریایی سپاه یک نفتکش ۹۰۰۰ تنی هند را هدف قرار داد. روز ۴ می یگانهای دریایی سپاه نفتکش ۳۱ هزار تنی دیگری را مورد حمله قرار دادند. روز ۵ می نیز به نفتکش غول پیکر ۲۵۸ هزار تنی ژاپن در ۴۸ کیلومتری سواحل عربستان حمله شد.
یگانهای نیروی دریایی سپاه، بیشتر حملات خود را از پایگاههای نزدیک به جزیرۀ فارسی (الفاریسیه) انجام می دادند.
این نیروها همچنین از سکوهای نفتی نزدیک به جزایر سیری، ابوموسی و لارک نیز استفاده میکردند. الگوی عمدۀ آنها، شناسایی کشتیها و نفتکش ها و حملۀ شبانه به آنها بود. در بیشتر این حملات تنها قسمت خدمۀ کشتیها، هدف گلوله ها و موشکهای آنها قرار می گرفت.
این تغییر در تواناییهای ایران، آمریکا را بر آن داشت تا در قبال ایران، سیاست دو سویه ای را در پیش گیرد. راه اول استفاده از فشار سازمان ملل برای اعلام آتش بس عمومی بود که بر اساس قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر، کشورهای درگیر در جنگ به مرزهای پیش از آغاز جنگ بازگردند. سیاست دوم مداخلۀ نظامی آمریکا در خلیج بود تا علاوه بر کاهش نفوذ روسیه در منطقه، ایران را وادار به پذیرش آتش بس نماید.
این اقدام آمریکا و اقدام کویت در توافق با شوروی، ایران را بر این داشت تا حملات سیاسی خود علیه کویت و تهدید نفتکش های این کشور را آغاز نماید. روز ۶ می، میر حسین موسوی نخست وزیر وقت ایران به کویت هشدار داد تا بیش از این ،در پی جلب حمایت ابر قدرتها نباشد. روز ۸ می ۱۹۸۷ ایران از این نیز فراتر رفته و یک کشتی ناشناس ایرانی، نفتکش ۶۵ هزار تنی روسیه را که در نزدیکی سکوی نفتی ساسان و ۳۰ مایلی میدان نفتی رستم در حال حرکت بود، هدف گلوله های مسلسل و راکت قرار داد.
اگرچه در آن زمان مشخص نشد که این حمله، عمدی و مستقیماً از طرف دولت صورت گرفته یا عملیاتی خودسرانه از نیروهای تندروی سپاه بوده، اما اسناد بدست آمده پس از آن، روشن ساخت که این حمله عمدی و از قبل طراحی شده بود. طی ماههای پس از آن نیز هیچ سندی بدست نیامد که حاکی از عملکرد مستقل از دولت آن نیروهای سپاه باشد و تمام حرکات آنها، تحت فرمان و کنترل مستقیم دولت انجام می شد.
نیروی دریایی ایران با استفاده از بالگرد، شناورهای تندرو و هواناوهای خود اقدام به ره گیری حرکت کشتیها در خلیج کرده و در هدف قرار دادن آنها به پاسداران کمک می کردند. در این میان ، این گونه به نظر می رسید که پایگاه سپاه در جزیره فارسی و ابوموسی، مستقیماً تحت کنترل و فرمان دولت ایران می باشند. بعلاوه بعدها مشخص شد که کشتی هدف قرار گرفته روسیه ،باری بوده که مرتباً از خلیج عبور می کرده است. در زمان حمله ،این کشتی از کویت به سمت بندر دمّام عربستان در حرکت بود که این منطقه به خوبی برای ایران شناخته شده بود و احتمال تصادفی بودن این حمله، بعید به نظر می رسید.
عراق نیز در مقابل، کشتیهای ایرانی را هدف قرار داد. ۱۳ می عراق اولین حمله هوایی گسترده خود را از ابتدای سال ۱۹۸۷ انجام داد و پالایشگاه های ایران را هدف قرار داد. جنگنده های عراقی ،پالایشگاههای اصفهان و تبریز را با موشک هدف قرار دادند.
از آنجا که نبردهای زمینی نسبتاً آرام دنبال می شد، عراق به قیام کردهای این کشور نیز پاسخ داده و به روستاهای آنها یورش برد. در این زمان بود که ارتش عراق با بکارگیری گاز خردل در روستاهای کردنشین و مرزی، آنها را به نابودی کشاند و جمعیت باقیمانده کردها را از شهر و روستای خود به بیرون راندند.
ایران نیز در اولین گام با اقدام به مین گذاری، یکی از سه نفتکش روسیه را در ۱۶ می در نزدیکی نقطۀ صفر مرزی ، منهدم سا خت. از آنجا که این اتفاق می توانست تصادفی و بر اثر برخورد با مینهای شناورباشد، اما موقعیت و زمان برخورد، احتمال تصادفی بودن آن را بعید می نمود. بخصوص به این دلیل که ایران به سرعت ثابت کرد که می تواند چنین حملاتی را با دقت بسیار بالا انجام دهد.
علاوه بر این، در همان روز عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه ایران اظهار داشت که ایران تا کنون در حمله به کشتیهای کویتی تعلل کرده است،اما در مورد کشتی های بیگانه هرگز نباید درنگ کند.
تمامی این اتفاقات ایران را به تقابل با روسیه سوق می داد و حملۀ ایران به کشتی روسی، به سرعت تحت الشعاع اتفاقات دیگری قرار گرفت.
در حدود ساعت ۹ شب ۱۷ می، یک فروند میراژ اف۱ عراقی ،کشتی راداری آمریکا را در ۸۵ مایلی شمال شرق بحرین و ۶۰ مایلی جنوب ایران با دو موشک ،هدف قرار داد که هر دو به کشتی اصابت کرد، اما فقط یکی از آنها منفجر شد. این واقعه شاید تنها حادثه ای بود که هیچکس انتظار آن را نداشت. در حالی که حمله عراق تصادفی بود، اما بحث های بسیاری را بر سر حضور و نقش آمریکا در خلیج ، قدرت دفاعی و روابط آن با کشورهای عرب، بوجود آورد.
خلبان عراقی بعدها مدعی شد که وی بر طبق نشانه گیر و موقعیت یاب هواپیما عمل کرده و مختصات رادار ی هواپیما ، اشتباه بوده است. با این وجود به نظر می رسید در آن هنگام خلبان عراقی ارتباط رادیویی خود را قطع کرده بوده و اولین هدفی را که رادار شناسایی کرده، مورد حمله قرار داده است.
در هر حال تلفات ۳۷ نفری نیروهای آمریکایی، به یک باره حوزۀ فعالیتهای آمریکا در منطقه را دگرگون ساخت. تا این زمان آمریکا ،تحرکات سیاسی نظامی سطح پایین داشت که در جامعۀ آمریکا چندان قابل توجه نبود، اما به یکباره این مسئله به بحرانی عمده برای این کشور تبدیل شد. حمله به کشتی آمریکایی به سرعت موضوع تحقیق کنگرۀ آمریکا و مجادله های بسیاری بر سر حضور یا عدم حضور آمریکا در منطقه قرار گرفت. @سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س� �� �نگرد@@سوسنگرد
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت چهارم
۹ ۶) حمله به کشتیهای آمریکا و روسیه:
در بهار ۱۹۸۷، بیشترین تحولات و پیشرفتها در خلیج صورت گرفت. تلاش ایران برای مقابله با توانایی عراق در تسلط یافتن به جنگ نفتکشها، اقدامات کویت در تغییر پرچم نفتکش ها، مبحران خلیج و کشتیهای منطقه را به مسئله ای بین المللی مبدل ساخت. این مسئله با مقابله و رویارویی ایران و روسیه آغاز شد ،اما اندکی پس از آن، تحت الشعاع تقابل بسیار جدی ایران و آمریکا قرار گرفت.
در آوریل ۱۹۸۷، ایران به توافقات روسیه و کویت در مورد اسکورت ۳ نفتکش استیجاری این کشور ،واکنش های شدیدتری نشان داد. ۱۵ آوریل ،ایران هشدار داد که نفتکشهای روسیه که تحت اجارۀ کویت در آمده اند ،می توانند وضعیت بسیار خطرناکی برای منطقه بوجود آورند.
۴ روز بعد ۱۹ آوریل و در پی دیدار ولادمیر پتروفسکی، معاون وزیر امور خارجه روسیه با مقامات کویتی، ایران به روسیه هشدار داد که خلیج می تواند به افغانستان دوم برای این کشور تبدیل شود.آقای رفسنجانی نیز روز ۲۰ آوریل هشدار مشابهی به آمریکا داد.
روز بعد، ماموران اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که ایران موشکهای کرم ابریشم خود را در فاو مستقر کرده است.
اما در این موقعیت، تهدیدات ایران بیشتر از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران این کشور بود که به تازگی سازمان یافته بود نه از جانب موشکهای مستقر در فاو. آنگونه که پیش از این نیز احساس می شد، ایران در پی ریزی و هدایت جنگ نفتکشها با عراق با مشکلاتی جدی روبرو بود. بر خلاف عراق،این کشور مجبور بود به کشتی های کشورهای ثالث نیز حمله کند. چرا که هیچ کشتی عراقی ای در خلیج وجود نداشت. این شرایط خطر اقدامات تلافی جویانه از سوی ناوگان کشورهای غربی و کشورهای جنوبی خلیج را نیز افزایش می داد.
البته خطری که از جانب کشورهای جنوبی خلیج ، ایران را تهدید می کرد،آنچنان قابل توجه نبود. ایران با وجود تلفات سنگین وارد شده به ناوگان دریایی اش، توان مقابله با تهدیدات این کشورها را داشت. پدافند دریایی و ناوشکن انگلیسی آرتمیز و ناوشکنهای آمریکایی ببر و پلنگ که در اختیار ایران بود ،دیگر عملیاتی نبودند. اما با این وجود، ایران ۴ فروند ناوچۀ انگلیسی مجهز به موشکهای سام، زم، رستم و فرامرز در اختیار داشت. حداقل ۴ فروند از ۸ ناوچه جنگی این کشور نیز همچنان عملیاتی بود که با توپهای ۴۰ و ۷۶ میلی متری، تجهیز شده بودند.
ایران همچنین ترکیبی از قایقهای سبک را نیز در اختیار داشت. یک فروند کشتی مین گذار ۳۲۰ تنی به نام شاهرخ نیز داشت که در دریای خزر مستقر بود.
دو فروند نفتکش ۵ هزار تنی بندرعباس و بوشهر نیزدر سال ۱۹۸۴ اصلاح شده بودند تا توپهای ۴۰ میلی متری و دیگر تجهیزات پدافندی بر روی آن نصب گردد. نیروی دریایی همچنین تعدادی هواناو(هاورکرافت) عملیاتی و ۱۵۰ قایق شناسایی داشت که البته بسیاری از آنها بشدت آسیب دیده بودند. ایران همچنین تعمیرگاه کشتی چابهار و حوضچه های تعمیر کشتی "۴۰" و "دلفین" را با قدرت بالابری ۲۸ هزار تن ،در دسترس داشت.
همین نیروی دریایی به ظاهر منظم و قوی کافی بود تا عراق را از فکر حمله باز دارد؛ اما بندرت می توانست با ناوگان دریایی کشورهای غربی مقابله کند. ایران برای ایفای نقش اصلی در منطقه باید برای استفاده از نیروی دریایی اش، راه حل تازه ای می اندیشید.
اولین راه کار ایران در قبال این مسئله، استفاده از هواپیماهای پشتیبانی برای مین گذاری به عنوان نوعی مبارزۀ غیر مستقیم بود. نیروی دریایی ایران ذخیره ای از مین های آمریکایی و روسی و مین های ضد شناور KRAB و مین های دیگری ساخت کره شمالی، روسیه و چین را در اختیار داشت.
در این شرایط ایران ساخت مین های شناور غیر مغناطیسی با قابلیت کنترل از راه دور را آغاز کرده بود. اگرچه ایران تنها یک فروند مین گذار آن هم در دریای خزر داشت، اما تمام کشتیهای کوچک این کشور، توانایی کارگذاری مین را دارا بودند.
راه حل دوم ایران، تشکیل شاخه ای دیگر از نیروی دریایی سپاه به فرماندهی محسن رضایی بود. ایران از دو سال قبل تلاشهای بسیاری را برای تشکیل چنین نیرویی آغاز کرده بود. دراواخر ۱۹۸۶ ،نیروی دریایی سپاه با نیرویی درحدود ۲۰ هزار نفر شکل گرفت و از نیروی دریایی ارتش کلاسیک ایران، بزرگتر و قدرتمندتر بود.
نیروی دریایی سپاه به تجهیزات گوناگونی چون شناورهای کوچک، قایقهای تندروی ره گیری و تعداد بسیار زیادی از قایقهای توپدار مجهز شده بود. ره گیری بسیاری از این قایقها توسط رادار بسیار مشکل بود و می توانستند تجهیزاتی چون راکتهای پر سرعت، مسلسل و سلاحهای سبک را حمل کنند. قایقهای تندروی ره گیری به طول ۴۸ پا، ساخت سوئد بودند و در سال ۱۹۸۵ خریداری شده بودند و قادر بودند ۶ نفر به همراه ۱۰۰۰ پوند تسلیحات را حمل نمایند. این قایقها با سرعت ۴۶ گره دریایی گشت زنی می کردند و سرعت آنها تا ۶۹ گره قابل افزیش بود. براساس گزارشهای موجود، سپاه پاسداران حداقل ۴۰ تا ۵۰ فروند از این قایقها سفارش داده بود.
نیروی دریایی سپاه همچنین لنچج هایی مجهز به دکل و جرثقیل داشت که تشخیص آنها از لنچ های تجاری منطقه بسیار دشوار بود. این لنچ ها قادر بودند تا ۳۵۰ تن مین را حمل کنند. نیروی دریایی سپاه دست کم یک فروند ناو وتعدادی ناوچه و یک زیر دریایی ساخت کره شمالی نیز در اختیار داشت.
نیروی دریایی سپاه درجزایر و مناطق نفت خیز ایران و با تمرکز بیشتر بر مناطق الفریصیه، سیری، ابوموسی، تنب های کوچک وبزرگ و لارک مستقر بودند.
یگانهای سپاه بصورت علنی در قایقهای انفجاری، تمرین عملیات انتحاری می کردند. این قایق های حامل مواد منفجرۀ بسیار قوی برای اصابت به ناوها و کشتیهای دشمن طراحی شده بودند. آنها همچنین مدعی شده بودند قایقهای دیگری را بگونه ای ویژه آماده کرده اند تا در مواقع لزوم ،بنادر حساس وشاهراه های کشتیرانی را مسدود نمایند. علاوه بر این مشخص بود که این شاخه از سپاه، ذخایر بزرگی از تجهیزات غواصی و یک مرکز آموزش نبرد زیر آب در بندر عباس دارد.
نیروی دریایی سپاه قابلتهای موشکی و هوایی نیز داشت. آنها ۳۵ تا ۴۶ فروند هواپیمای جنگنده آموزشی پیلاتوس PC ۷ داشتند که از سوئیس خریداری کرده بودند ونیروهای کرۀ شمالی در آموزش آنها شرکت داشتند.
در آن زمان شایعه شده بود که چین چندین فروند هواپیمای اف۶ و اف۷ به ایران داده و ایران نیز بدنبال جنگنده هایی پیشرفته تر بود تا از کشورهای بلوک شوروی خریداری نماید. نیروی دریایی سپاه در آکادمی نیروی دریایی نوشهر، تأسیساتی داشت که نیروهای سپاه در آن آموزش عملیات انتحاری با هواپیماهای کوچک و سبک را پشت سر می گذاشتند. و در نهایت این نیروها، موشکهای نسل جدید کرم ابریشم را که ساخت ایران بود ،در اختیار داشتند.
پس از اعلام آمریکا مبنی بر اسکورت نفتکش ها و کشتی ها، سپاه پاسداران اقدام به ساخت پایگاههای بتون سخت برای ۳۰ تا ۳۵ موشک کرم ابریشم خود کرد. همچنین در ابتکاری اقدام به ساخت محافظ بتونی ویژه برای سایتهای راداری خود در جزیرۀ قشم کرد. آنها نیروهای خود در جزایر فارسی، ابوموسی وتنب های کوچک و بزرگ را تا حدود ۱۰۰۰ نفر افزایش داده و با استقرار بالگرد، موقعیت خود را در این جزایر استحکام بخشیدند. شاه این جزایر را در سال ۱۹۷۱ از شیخ نشین شارجه ،تصرف نموده بود. جزیرۀ ابوموسی در ۶۰ مایلی غرب تنگۀ هرمز و جزایر تنب در ۴۰ مایلی این تنگه می باشند. این نیروها از پایگاههای نفتی ساحلی ایران نیز استفادۀ نظامی می کردند و آنها را به پایگاه های دو منظوره تبدیل کرده بودند.
ترکیب این نیروها به ایران توانایی قابل توجهی می داد تا با استفاده ازمین ها و ناوچه های خود، استراتژی حملات جنگ و گریز را به اجرا در آورند و با استفاده از موشکهای کرم ابریشم و حملات انتحاری با قایقها و هواپیماهای خود، توانایی عکس العمل شدید را دارا بودند. وبا وجود تمام خسارات وارده، ایران در این زمان بزرگترین نیروی دریایی خلیج به شمار می رفت.
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.
ایران به وضوح دریافته بود که با این تجهیزات و نیروهای کنونی، به سختی می تواند در نبرد مستقیم با نیروی دریایی آمریکا و روشوروی به پیروزی برسد. با این وجود، استقرار نیروهای ایرانی بگونه ای بود که به خوبی می توانستند با جنگهای چریکی و نامنظم با نیروهای متخاصم مقابله کنند و از عدم تمایل سیاسی آمریکا و دیگرنیروهای بیگانه منطقه برای قدم گذاشتن به درگیری مستقیم فرسایشی و تلفات احتمالی آن، استفاده نمایند. همچنین ایران قابلیت چشمگیری در مین گذاری و عملیات های انتحاری و غیرقابل پیش بینی داشت و نیروهای سپاه بگونه ای عمل می کردند که به سختی می شد تشخیص داد که آیا این نیروها تحت فرمان یگانهای خود هستند و یا بطور مستقیم از جانب دولت ایران، فرمان می گیرند.
روز ۲۷ آوریل، حسین علائی فرمانده نیروی دریایی سپاه اعلام کرد ایران کنترل کامل شمال خلیج را در دست دارد. ۲۸ آوریل محمد حسین ملک زادگان فرمانده نیروی دریایی ارتش، در گفتگو با رادیوی ایران هشدار داد که در صورت بروز هرگونه تهدید و اختلال در روند واردات و صادرات، ایران تنگۀ هرمز را خواهد بست.
در اوایل ماه می،فعالیت نیروهای دریایی ایران افزایش یافت. روز ۲ می ۱۹۸۶، نیروی دریایی سپاه یک نفتکش ۹۰۰۰ تنی هند را هدف قرار داد. روز ۴ می یگانهای دریایی سپاه نفتکش ۳۱ هزار تنی دیگری را مورد حمله قرار دادند. روز ۵ می نیز به نفتکش غول پیکر ۲۵۸ هزار تنی ژاپن در ۴۸ کیلومتری سواحل عربستان حمله شد.
یگانهای نیروی دریایی سپاه، بیشتر حملات خود را از پایگاههای نزدیک به جزیرۀ فارسی (الفاریسیه) انجام می دادند.
این نیروها همچنین از سکوهای نفتی نزدیک به جزایر سیری، ابوموسی و لارک نیز استفاده میکردند. الگوی عمدۀ آنها، شناسایی کشتیها و نفتکش ها و حملۀ شبانه به آنها بود. در بیشتر این حملات تنها قسمت خدمۀ کشتیها، هدف گلوله ها و موشکهای آنها قرار می گرفت.
این تغییر در تواناییهای ایران، آمریکا را بر آن داشت تا در قبال ایران، سیاست دو سویه ای را در پیش گیرد. راه اول استفاده از فشار سازمان ملل برای اعلام آتش بس عمومی بود که بر اساس قرارداد ۱۹۷۴ الجزایر، کشورهای درگیر در جنگ به مرزهای پیش از آغاز جنگ بازگردند. سیاست دوم مداخلۀ نظامی آمریکا در خلیج بود تا علاوه بر کاهش نفوذ روسیه در منطقه، ایران را وادار به پذیرش آتش بس نماید.
این اقدام آمریکا و اقدام کویت در توافق با شوروی، ایران را بر این داشت تا حملات سیاسی خود علیه کویت و تهدید نفتکش های این کشور را آغاز نماید. روز ۶ می، میر حسین موسوی نخست وزیر وقت ایران به کویت هشدار داد تا بیش از این ،در پی جلب حمایت ابر قدرتها نباشد. روز ۸ می ۱۹۸۷ ایران از این نیز فراتر رفته و یک کشتی ناشناس ایرانی، نفتکش ۶۵ هزار تنی روسیه را که در نزدیکی سکوی نفتی ساسان و ۳۰ مایلی میدان نفتی رستم در حال حرکت بود، هدف گلوله های مسلسل و راکت قرار داد.
اگرچه در آن زمان مشخص نشد که این حمله، عمدی و مستقیماً از طرف دولت صورت گرفته یا عملیاتی خودسرانه از نیروهای تندروی سپاه بوده، اما اسناد بدست آمده پس از آن، روشن ساخت که این حمله عمدی و از قبل طراحی شده بود. طی ماههای پس از آن نیز هیچ سندی بدست نیامد که حاکی از عملکرد مستقل از دولت آن نیروهای سپاه باشد و تمام حرکات آنها، تحت فرمان و کنترل مستقیم دولت انجام می شد.
نیروی دریایی ایران با استفاده از بالگرد، شناورهای تندرو و هواناوهای خود اقدام به ره گیری حرکت کشتیها در خلیج کرده و در هدف قرار دادن آنها به پاسداران کمک می کردند. در این میان ، این گونه به نظر می رسید که پایگاه سپاه در جزیره فارسی و ابوموسی، مستقیماً تحت کنترل و فرمان دولت ایران می باشند. بعلاوه بعدها مشخص شد که کشتی هدف قرار گرفته روسیه ،باری بوده که مرتباً از خلیج عبور می کرده است. در زمان حمله ،این کشتی از کویت به سمت بندر دمّام عربستان در حرکت بود که این منطقه به خوبی برای ایران شناخته شده بود و احتمال تصادفی بودن این حمله، بعید به نظر می رسید.
عراق نیز در مقابل، کشتیهای ایرانی را هدف قرار داد. ۱۳ می عراق اولین حمله هوایی گسترده خود را از ابتدای سال ۱۹۸۷ انجام داد و پالایشگاه های ایران را هدف قرار داد. جنگنده های عراقی ،پالایشگاههای اصفهان و تبریز را با موشک هدف قرار دادند.
از آنجا که نبردهای زمینی نسبتاً آرام دنبال می شد، عراق به قیام کردهای این کشور نیز پاسخ داده و به روستاهای آنها یورش برد. در این زمان بود که ارتش عراق با بکارگیری گاز خردل در روستاهای کردنشین و مرزی، آنها را به نابودی کشاند و جمعیت باقیمانده کردها را از شهر و روستای خود به بیرون راندند.
ایران نیز در اولین گام با اقدام به مین گذاری، یکی از سه نفتکش روسیه را در ۱۶ می در نزدیکی نقطۀ صفر مرزی ، منهدم سا خت. از آنجا که این اتفاق می توانست تصادفی و بر اثر برخورد با مینهای شناورباشد، اما موقعیت و زمان برخورد، احتمال تصادفی بودن آن را بعید می نمود. بخصوص به این دلیل که ایران به سرعت ثابت کرد که می تواند چنین حملاتی را با دقت بسیار بالا انجام دهد.
علاوه بر این، در همان روز عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه ایران اظهار داشت که ایران تا کنون در حمله به کشتیهای کویتی تعلل کرده است،اما در مورد کشتی های بیگانه هرگز نباید درنگ کند.
تمامی این اتفاقات ایران را به تقابل با روسیه سوق می داد و حملۀ ایران به کشتی روسی، به سرعت تحت الشعاع اتفاقات دیگری قرار گرفت.
در حدود ساعت ۹ شب ۱۷ می، یک فروند میراژ اف۱ عراقی ،کشتی راداری آمریکا را در ۸۵ مایلی شمال شرق بحرین و ۶۰ مایلی جنوب ایران با دو موشک ،هدف قرار داد که هر دو به کشتی اصابت کرد، اما فقط یکی از آنها منفجر شد. این واقعه شاید تنها حادثه ای بود که هیچکس انتظار آن را نداشت. در حالی که حمله عراق تصادفی بود، اما بحث های بسیاری را بر سر حضور و نقش آمریکا در خلیج ، قدرت دفاعی و روابط آن با کشورهای عرب، بوجود آورد.
خلبان عراقی بعدها مدعی شد که وی بر طبق نشانه گیر و موقعیت یاب هواپیما عمل کرده و مختصات رادار ی هواپیما ، اشتباه بوده است. با این وجود به نظر می رسید در آن هنگام خلبان عراقی ارتباط رادیویی خود را قطع کرده بوده و اولین هدفی را که رادار شناسایی کرده، مورد حمله قرار داده است.
در هر حال تلفات ۳۷ نفری نیروهای آمریکایی، به یک باره حوزۀ فعالیتهای آمریکا در منطقه را دگرگون ساخت. تا این زمان آمریکا ،تحرکات سیاسی نظامی سطح پایین داشت که در جامعۀ آمریکا چندان قابل توجه نبود، اما به یکباره این مسئله به بحرانی عمده برای این کشور تبدیل شد. حمله به کشتی آمریکایی به سرعت موضوع تحقیق کنگرۀ آمریکا و مجادله های بسیاری بر سر حضور یا عدم حضور آمریکا در منطقه قرار گرفت. @سوسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �وسنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@� �� �سنگرد@@سوسنگرد@@سوسنگرد@@س� �� �نگرد@@سوسنگر
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت پنجم
۹ ۷) تلاش آمریکا برای حفاظت از نفتکش ها و واقعۀ بریجتون:
در این شرایط ایران با به راه انداختن جنگ روانی علیه دولت ریگان، تلاش می کرد تا کنگرۀ آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا دولت را ملزم به لغو قراردادهای خود با کویت و حتی خروج از منطقه نماید.
ایران اقدامات خود را به تدریج آغاز کرد.قایقهای سپاه پاسداران، نفتکش ۳۲۰ هزار تنی نروژی "رابین" را هدف قرار دادند. آنها قسمت کارکنان کشتی را هدف قرار داده و به آتش کشیدند. پس از آن یگانهای سپاه تلاش کردند تا پایانۀ ساحلی نزدیک فاو را که ۴۰ فروند ناوچه مسلح به توپ ۱۰۶ میلی متری مسلسل و راکت انداز در آن مستقربودند، تصرف کنند. ۱۶ می، یک نفتکش ۲۷۲ هزار تنی دقیقاً در همان محل برخورد کشتی روسیه، مورد اصابت مین قرار گرفت. ۲۲ می نیروهای سپاه، کشتی کوچک ۳ تنی رشیده را هدف راکتهای خود قرار دادند و ۲۴ می نیز به کشتی حامل گاز ال پی جی (LPG) نیهامر حمله کردند. در این حمله ،یک قایق تندروی ایرانی بدون هشدار قبلی ۲ راکت به سمت نیهامر شلیک کرد که به آن اصابت نکرد.
اقدام ایران که منافع آمریکا را تحت تأثیر قرار داد ،رویارویی و بازرسی از کشتی تجاری "پاتریوت" این کشور در هنگام ورود به خلیج بود. هنگامی که ناوشکن پشتیبان پاتریوت به کمک آن آمد، ناوچه های ایرانی از محل دور شدند. از آن پس تحرک و حملۀ خاصی نسبت به کشتیهای عبوری در خلیج صورت نگرفت. تا اینکه در ۱۱ ژوئن یک جنگندۀ ناشناس، یک نفتکش ۱۲۶ هزار تنی یونانی را در نزدیکی کویت مورد حمله قرار داد.
پس از آن در ۱۹ و ۲۰ ژوئن، عراق اولین حمله هوایی خود در جنگ نفتکشها را پس از هدف قرار دادن کشتی آمریکایی، انجام داد. عراق یکی از نفتکشهای ایران را با موشک "اگزوست" هدف قرار داد و همچنین به اسکله های بخش غربی جزیرۀ خارک حمله کردند. این حملات پس از توقف یک ماهۀ حملات عراق به خلیج آغاز شد. عراق با اینکه نگران از دست دادن حمایت غربی ها در تلاش برای آتش بس بود، اما نسبت به صادرات نفت ایران که با وجود حملات آنها طبق سهمیه اوپک انجام می شد، واکنش نشان می داد.
در حالی که پاسخ مستقیم ایران به حملات عراق در پرده ای از ابهام بود، ایران اقدام به مین گذاری شمال عراق کرد. برخی از این مینها تا نزدیکی بندر احمدی کویت پیش رفته بودند. این اقدام ایران کافی بود تا مقامات آمریکایی از توافق با عربستان برای استفاده از کشتیهای مین یاب این کشور برای پاکسازی منطقه خبر دهند. بالگردهای سعودی نیز به پاکسازی بندرگاه های کویت کمک میکردند. پس از آن آمریکایی ها اعلام کردند که عربستان سعودی با استفادۀ نیروی هوایی آمریکا از هواپیماهای "آواکس E ۳A" سعودی برای افزیش نظارت بر خلیج، موافقت کرده است. آواکس از پیشرفته ترین هواپیماهای جاسوسی آن زمان و مجهز به مدرن ترین تجهیزات راداری و سیستمهای جاسوسی بود.
در۲۵ ژوئن عراق، یک نفتکش ترک را در نزدیکی پایانۀ بارگیری جزیرۀ خارک هدف قرار داد. پس از آن در ۲۷ ژوئن ایران به ۲ نفتکش اسکاندیناوی که به سمت کویت در حرکت بودند، حمله کرد. عراق نیز در پاسخ به این حمله،در ۲۹ ژوئن، ۶ بار به مواضع ایران حمله کرد و قایقهای تندروی ایران نیز، ۳۰ ژوئن، نفتکشهای کویتی را به گلوله بستند.
در پایان ماه ژوئن، آمریکا طرح پیشنهادی ایران برای آتش بس در خلیج را رد کرد. آمریکا فشارهای خود را برای پذیرش قطعنامه ۵۲۸ سازمان ملل که در سال ۱۹۸۶ دو طرف را به توقف جنگ فراخوانده بود، افزایش داد تا ایران را وادار به عقب نشینی و عدم ایفای نقش در خلیج کند. در این زمان ایران با برگزاری مانورهای دریایی به این تحرکات واکنش نشان داد. نخست وزیر ایران و حسنعلی از فرماندهان نیروی دریایی سپاه از این فرصت استفاده کرده و به آمریکا هشدار دادند که در صورت رویارویی با ایران در خلیج ، درسی تلخ و فراموش نشدنی به آنها خواهند داد.
تحرکات ایران در خلیج به وضوح نشان می داد که این کشور قصد عقب نشینی از مواضع خود در برابر آمریکا ندارد و ایالات متحده با خطرات بسیاری از جمله برخورد با مین، عملیات انتحاری و حملات قایقهای تندرو و ناوچه ها روبرو خواهد بود. در جنگ نفتکشها در ۵ ماهۀ اول ۱۹۸۷ ، به ۵۳ کشتی خسارت وارد شد. در جنگ نفتکشها در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶، بیش از ۲۲۰ نفر کشته شدند. در سال ۱۹۸۷ نیز ۴۷ نفر جان باختند که ۳۷ نفر آنها از خدمۀ یک کشتی آمریکایی بودند که هدف موشک های عراق قرار گرفت.
۹ ۸) افزایش حملات پراکنده در شمال:
اواخر بهار ۱۹۸۷ در حالیکه ایران به جنگ روانی در خلیج متمرکز شده بود، اما حملات زمینی خود را نیز ادامه می داد. روز ۱۴ می، توپخانۀ ایران به عملیات خود در نقاط مرزی شمال عراق و در حمایت از نیروهای کرد مخالف دولت ادامه داد. ایران مدعی شد که نیروهای کرد، ۲۶۰ عراقی را به هلاکت رسانده و ۴۰۰ نفر دیگر را نیز زخمی کرده اند و تا ۳۵ مایلی شمال کرکوک نیز پیشروی کرده اند.
در حالیکه این ادعاها تا حدودی بزرگ نمایی بنظر می رسید، کارشناسان آمریکایی تخمین زدند که ۳۵ تا ۵۰ هزار نیروی عراقی باید در منطقه مستقر شوند تا با ۲۰ هزار شبه نظامی کرد مقابله کنند. نیروهای کرد همچنین باعث بروز درگیری های پراکنده در اربیل، دهوک و دیگر مناطق شمال عراق شده بودند و بر اساس اعلام کارشناسان تلفاتی ۲۰۰۰ نفری را به عراق وارد کرده و منطقه ای در حدود ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در اختیار خود در آورده بودند. این نیروها به سلاح های پیشرفته ای چون مسلسلهای اتوماتیک، خمپاره انداز و راکت انداز مجهز بودند.
در این میان ،عراق تلاش می کرد تا نیروی دفاع زمینی خود را تقویت نماید و خط دفاعی تازه ای را در عمق مرزهای جنوبی ایجاد کند. در همین راستا موانعی مصنوعی به ارتفاع ۱۵ پا و بصورت موازی تا فاصلۀ ۲۰۰ تا ۸۰۰ متری نصب کرد. با وجود این موانع، نیروهای عراقی میتوانستند با عقب نشینی سریع، بدون ترک منطقه، موقعیت دفاعی جدیدی بگیرند.
ایران نیز با تخلیه آب موانع طبیعی و دریاچه های اطراف بصره، سنگرهای خاکی بسیاری در شرق بصره ایجاد کرد و این طور وانمود می کردند که ایران قصد حملۀ دیگری به بصره را دارد. علاوه بر این در ۱۷ و ۱۸ ژوئن ۱۹۸۷ ، ایران چند حملۀ پراکنده انجام داد. اولین آن حملۀ مشترکی با شورشیان کرد عراق در شمال بود که در نزدیکی اربیل صورت گرفت. عملیات بعدی یک روز بعد و در جنوب صورت گرفت که حمله ای از سه نقطه و بصورت همزمان بود. گرچه عراق اعلام کرد این حمله با شکست مواجه شده، اما در ا ین حمله موفقیتهایی برای ایران حاصل شده بود. @ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهوا
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت ششم
۹ ۹) تأثیر تلاشهای جدید سازمان ملل برای برقراری صلح:
شاید بطور کنایه آمیزی، تأثیر اصلی این تهاجمات ایران ،کمک به عراق بود تا با حمایت کشورهای دیگر بر سر قطعنامۀ صلح سازمان ملل به توافق برسد. در ۲۰ جولای ۱۹۸۷، شورای امنیت سازمان ملل بالاخره قطعنامۀ ۵۹۸ را صادر کرد. این قطعنامه تمام مسائل مربوط به هزینه ها و خسارات جنگ را در بر گرفته بود. همچنین از هدف قرارگرفتن غیر نظامیان و استفاده از سلاحهای شیمیایی ابراز تأسف کرد ودر آن :
ـ از هر دو طرف خواست تا با آتش بس فوری و توقف تمام حملات زمینی، هوایی و دریایی، سریعاً تمام نیروهای خود را تا مرزهای بین المللی عقب ببرند.
ـ از دبیر کل سازمان ملل خواست تا گروهی از ناظران سازمان ملل را برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس به منطقه اعزام کند.
ـ از دو طرف خواست تا پس از پایان جنگ سریعاً نسبت به بازگرداندن اسرای جنگی اقدام نمایند.
ـ از دیگر کشورها خواست تا از دامن زدن به تنشهای موجود خود داری کنند.
ـ از دبیر کل خواست تا با سفر به منطقه با هر دو طرف وارد مذاکره شود و از گروهی بی طرف بخواهد تا با تحقیق، مسئول آغاز جنگ را مشخص نماید و در اسرع وقت به استحضار دبیر کل برساند.
ـ از دبیر کل خواست تا با هدف ارتقاء امنیت و ثبات در منطقه، با دیگر کشورهای منطقه و دو طرف درگیر، گفتگو نماید.
ـ تصمیم گرفت در صورت لزوم و برای حصول اطمینان از پیشرفت آتش بس، شورای امنیت مجدداً تشکیل جلسه دهد.
شکی نیست که این اقدام سازمان ملل کاملاً در جهت منافع عراق و بازتاب نگرانی اعضای شورای امنیت از ادامۀ حملات ایران و پیشروی های این کشور در عراق و سایر کشورها بود. عراق مدتها برای چنین اقدامی از سوی سازمان ملل، فشار وارد می کرد. متن قطعنامه ۵۹۸ قاطعانه از ایران می خواست تا تمامی نیروهایش را از قلمرو اشغال شدۀ عراق خارج و سریعاً اسرای جنگی رامبادله نمایند. در زمان صدور قطعنامه، ادبیات حاکم بر آن به این معنا بود که ایران باید امتیازات گسترده ای به عراق بدهد که در قبال آن امتیاز بسیار کمی بدست خواهد آورد. بجز این مورد،در مساله مرزهای شناخته شدۀ بین المللی، ایران حق حاکمیت بر اروند (شط العرب) را بر اساس قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر را بدست می آورد.
قطعنامه ۵۹۸ سوال در مورد متجاوز را مطرح کرده بود و بصورت سربسته و مبهم به احتمال کمک های بین المللی در بازسازی اشاره داشت. زمان صدور این قطعنامه نیز گویای این مطلب است که تمام این اقدامات زمانی صورت گرفت که ایران تمامی مذاکرات را به حالت تعلیق درآورده بود. علاوه بر این سازمان ملل زمانی این قطعنامه را صادر کرد که آمریکا وبسیاری از کشورها با فشار و ایجاد تحریم تسلیحاتی، سعی در مجاب کردن طرفین به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ داشتند که می توانست نسبت به هریک از طرفین که قطعنامه را رد میکردند، اعمال شود. اما این تحریمهای تسلیحاتی عملاً فقط در مورد ایران اجرا می شد تا تسلیحات لازم برای ادامۀ حملات ،به دست این کشور نرسد.
قطعنامۀ جدید سازمان ملل نسبت به قطعنامۀ پر ابهام سال گذشته، تأثیرات به مراتب بیشتر و سریعتری بر ایران داشت. ایران در پاسخ به قطعنامه، جانب داری سازمان ملل از عراق را تقبیح نمود و خواستار این شد تا پیش از هرگونه آتش بس، مسئلۀ طرف متجاوز این جنگ روشن شود. ایران همچنین به تقاضای خود مبنی بر آتش بس در منطقۀ خلیج اصرار کرد و حملات خود به ایالات متحده را افزایش داد و تلاش کرد تا روابط خود با روسیه را تقویت نماید تا مطمئن شود که شورای امنیت بر سر تحریم تسلیحاتی این کشور، به توافق نخواهد رسید. به علاوه ایران مذاکراتی پنهانی را با چین آغاز کرد تا این کشور را در ادامۀ ارسال تسلیحات به ایران متقاعد سازد و از این کشور خواست تا صرف نظر از آنچه بصورت علنی ابراز میکند، با تحریم سازمان ملل همراهی نکند.
در نتیجۀ قطعنامه ۵۹۸، این سازمان موفق شد تا به تلاشهای خود در زمینۀ صلح وجهه ای بین المللی بدهد که تا پیش از این نداشت. اما این قطعنامه، سازمان ملل را نیز به عنوان عضوی از مذاکرات پیچیدۀ ایران و عراق مطرح ساخت که سعی می کردند نسبت به موضع خود در جنگ، حمایتهای خارجی را جلب کنند. در حقیقت سازمان ملل نیز به نوعی ، بخشی از جنگ گردید.
تأثیرات بلند مدت قطعنامۀ سازمان ملل بسیار متفاوت بود. در طول یکسال پس از آن، ایران و عراق دائماً برای تأثیر گذاری بر سازمان ملل در حال کشمکش بودند. عراق بیشترین امتیازات را کسب کرده بود و آن هم بدلیل دیپلماسی انعطاف پذیر و تمایل این کشور برای ارتباط با سایر کشورها بود. آمریکا تلاش می کرد تا با استفاده از تحریمهای سازمان ملل، به این درگیری ها پایان دهد، اما این کشور در جلب موافقت شورای امنیت سازمان ملل برای تحریم تسلیحاتی موفق نبود. در عوض، آمریکا و روسیه بر سر ارسال هر درخواست تحریم به شورای امنیت، وارد جنگ دیپلماتیک پیچیده ای می شدند. روسیه بطور کلی تحریم تسلیحاتی و دیگر تحریمها را رد می کرد و تلاش می نمود با استفاده از این فرصت، حمایتهای داخلی ایران را با خود همراه کند و کشورهای جنوبی خلیج را متقاعد سازد که روسیه تنها قدرتی است که هر دو طرف با اعتماد به آن، بر سر آتش بس مذاکره خواهند کرد. در همین زمان دبیر کل سازمان ملل تلاش می کرد تا به نحوی به توافقاتی بین ایران و عراق دست پیدا کند و آتش بس متعادل تری بین طرفین برقرار نماید. در حالیکه قطعنامۀ ۵۹۸فضایی سیاسی را پیشنهاد کرده بود که در آن دستیابی به صلح محتمل بود؛ اما این جنگ بود که تا مشخص شدن نتیجۀ جنگ و برقراری آتش بس ادامه داشت، نه مذاکرات.
قطعنامۀ سازمان ملل در مورد تشویق دیگر کشورها به تلاش برای برقراری صلح و پرهیز از اقداماتی که منجر به دامن زدن و گسترش درگیریها شود، و همچنین تسهیل در اجرایی شدن قطعنامه سخنی به میان نیاورده بود. همچنین چند روز پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸، بدلایل مختلف و پیچیده نقش قدرتهای خارجی وسیعتر و تعیین کننده تر گشت.
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت هفتم
۹ ۱۰) اجرایی شدن تلاشهای آمریکا در مورد قرارداد تغییر پرچم نفتکشها:
اولین پرچم آمریکا در تاریخ ۲۱ جولای ۱۹۸۷ بر فراز یک نفتکش کویتی نصب گردید و همراهی و حفاظت از آنها با نام عملیات ارنست ویل به اجرا درآمد. ایالات متحده جهت کسب آمادگی برای این طرح، ۴ ماه فرصت داشت اما نیروهای عملیاتی آماده شده مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت داشتند. آمریکا با آرایش تازه ای از دوستان و دشمنان بالقوه مواجه بود که بیش از هر چیز ،تنها باید به توانایی نیروهای خود ،اعتماد و تکیه می کرد.
دلیل قدرت اصلی نیروهای آمریکایی که در اولین عملیات حفاظت خود داشتند، این بود که این کشور نیروی نسبتاً وسیعی تنها برای حفاظت از ۲ نفتکش دراختیار داشت. آمریکا ۴ فروند ناوچه، ۳ رزم ناو و یک ناوشکن در اطراف خلیج و تنگۀ هرمز مستقر کرده بود. این کشتیها در اوایل ژولای و پس از اینکه آخرین عناصر اسکورت نیز به آنها ملحق شدند، تمرینات نظامی متعددی را پشت سر گذاشتند و طرح اسکورت نفتکشها نیز به پرونده ای ۸۰ صفحه ای تبدیل شده بود. آمریکا هم چنین یک فروند ناو هواپیما بر نیز در اقیانوس هند داشت. ناو جنگی میسوری، دو رزم ناو دیگر و یک ناو حامل بالگرد نیز در حال اعزام به منطقه بودند.
طرح حفاظت از نفتکشها اینگونه بود که ۳ تا ۴ فروند کشتی آمریکایی، ۲ نفتکش را اسکورت می کردند و در همین حال، رزم ناوها نیز برای مقابله با حملات هوایی در حالت آماده باش بودند. جنگنده های آ۶، اف ۱۸آ و اف۱۴ نیز که در دریای عرب مستقر بودند، آمادۀ پشتیبانی بودند. زمانی که این نفتکشها از تنگۀ هرمز عبور می کردند، دست کم ۳ کشتی آنها را اسکورت می کردند و هواپیماهای "آواکس" نیز از نظر اطلاعاتی، آنها را پشتیبانی می کردند.
آمریکا بگونه ای برنامه ریزی کرده بود که در ماههای ژولای و آگوست هر دو هفته یکبار این عملیات حفاظت انجام شود. این فاصلۀ زمانی به این دلیل بود که نظرات نیروهای درگیر در عملیات، ارزیابی و عکس العمل ایران نیز مشخص گردد. این فاصله همچنین تحمل فشار آماده باش دائم در برابر حملات انتحاری احتمالی و بروز جنگ نا منظم را آسان تر میکرد. ناوشکن فاکس و رزم ناو کید برای این عملیاتها انتخاب شده بودند. زیرا توپهای ۷۶ میلی متری آنها، قدرت آتش قابل توجهی در برابر حملات ناگهانی نیروی دریایی ایران داشت. تمام کشتیهای جنگی آمریکا به رادارهای دور برد، شبکه های پردازش داده ها و پدافند سنگین فالانکس مجهز شده بودند.
اما نیروهای آمریکایی ضعفهای متعددی نیز داشتند. عدم وجود پایگاههای دریایی و هوایی در خلیج برای این نیروها، عدم توانایی در فراهم نمودن کشتیهای پشتیبانی دیگر در خارج از حلقۀ حفاظتی برای مقابله با حملات غافلگیر کننده و عدم وجود پدافند ضد مین از جملۀ این ضعفها بود. ضعف آخر، موردی بود که ایران از آن با مین گذاریهای گسترده بخوبی بهره می برد.
عدم وجود پدافند ضد مین بدلیل برنامه ریزی ناکافی و ناقصی بود که از طرف فرماندهان ستاد مشترک برای این طرح صورت گرفته بود و در آن ،علیرغم هشدارهای سازمانهای اطلاعاتی و نیروی دریای آمریکا، تدارکی اندیشیده نشده بود.
همچنین نیروی دریایی آمریکا آمادگی لازم برای انجام عملیات پاکسازی مین نداشت و در اکثر این عملیاتها، از ابتدا متّکی به متّحدان اروپایی خود بود و در این راه نیز هیچگونه پشتیبانی از نیروهای متّحد خود به عمل نمی آورد. آمریکا تنها ۲۱ فروند کشتی مین یاب ۳۰ ساله در اختیار داشت. به جز ۳ فروند، بقیۀ این کشتیها در اختیار نیروهای ذخیرۀ نیروی دریایی بود. ۳ فروند دیگر نیز تنها وظیفۀ شناسایی و جستجو را بر عهدۀ داشتند و برای انجام عملیاتهای دیگر ، فاقدآمادگی بودند.
از این رو آمریکا با سطح وسیعی از تهدیدات روبرو بود که تنها آمادگی مقابله با بخشی از آنها را داشت. ایران به منابع مختلفی برای تأمین مین های خود دسترسی داشت. ایران هم به هر دو نوع مین های سطحی و زیر سطحی مجهز و همچنین مین های زمان دار مجهز بود که پس از نصب، در زمان معینی و یا پس از عبور چند کشتی، فعال می شد. در حالیکه تجهیزات ایران در زمینۀ مین کاملاً مشخص نبود، اما به نظر می رسید این کشور به مین های تماسی، مغناطیسی، صوتی، حرارتی و کنترل از راه دور مجهز بود. بعضی از این مین ها بسیار بزرگ و فلزی بودند که براحتی کشف می شدند، اما برخی دیگر بسیار کوچک و غیر مغناطیسی بودند و کشف آنها بسیار مشکل بود.
مشکل دیگر فاصلۀ حرکتی کاروان های حفاظتی بود ، واقعیتی که از زمان نزدیک شدن به تنگۀ هرمز تا رسیدن به بندر کویت آنها را بسیار آسیب پذیر می نمود. کاروان حفاظتی نفتکشها باید مسیری را طی می کرد که ۵۰ مایل آن از تنگۀ هرمز می گذشت و با سرعت ۱۶ گره دریایی، این مسیر ۸ ساعت بطول می انجامید. ۲۰ مایل آنطرف تر آبهای ایران و محل استقرار موشکهای کرم ابریشم این کشور بود. سپس این کاروان باید مسیری ۹۰ مایلی را نیز تا نزدیک سواحل ابوظبی طی می کرد. این بدان معنا بود که از کنار جزایر ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک باید عبور می کرد. در تمام این مدت ایران براحتی می توانست آنها را مورد هدفگیری دقیق و حمله قرار دهد.
و در نهایت علیرغم تلاشهای آمریکا برای پنهان نگه داشتن جزئیات و اسرار ضعف و قوّتهایش این کشور با مشکلی مواجه بود که هجوم بی امان رسانه ها را بدنبال داشت. ضعف آنها، بویژه در مورد مین ها، کاملاً برای ایران شناخته شده بود. به علاوه ایران براحتی می توانست زمان و مسیر حرکت کاروانهای آمریکایی را پیش بینی کند. یعنی قایق های کوچک و تندروی سپاه با موفقیت می توانستند آنها را مورد حمله قرار دهند و حتی مجبور نبودند بیش از نصب چند مین تماسی در شب، کار دیگری انجام دهند و این اوج آسیب پذیری آنها در برابر ایران بود.
اولین کاروان حفاظتی طبق برنامه، ۲۲ جولای ۱۹۸۷ به حرکت درآمد. آمریکا ۴ کشتی جنگی به همراه یک رزم ناو مجهز به موشک هدایت شونده به منطقه ارسال نمود. نفتکش تغییر پرچم داده، حامل دو مخزن ۴۱۴ هزار تنی نفت و ۴۸ هزار تنی گاز بود. این نفتکش بدون هیچ مشکلی از تنگه هرمز عبور کرد. در واقع تنها اقدام ایران ارسال ۴ فروند اف۴ در اطراف کاروان آمریکایی به هنگام ورود به خلیج بود تا آغاز مانور جدیدی با نام "عملیات شهادت طلبانه" را اعلام کنند.
در ۲۳ جولای، کاروان آمریکایی در نیمۀ راه بود که ایران اعلام کرد این کاروان محموله ای از کالاهای ممنوعه به همراه دارد.متأسفانه آمریکا بیش از حد بر تهدیدات موشکی ایران تمرکز کرده بود و از دیگر شیوه های حمله غافل شده بود. این مسئله در ۲۴ جولای به خوبی روشن گردید. کشتی بریجتون در ۱۸ مایلی پایگاه نیروی دریایی ایران در جزیرۀ فارسی ، مورد اصابت مین قرار گرفت.
در این حادثه، ورودی شمارۀ ۱ مخزن کشتی بریجتون با مین برخورد کرد و با ایجاد حفره ای در بدنۀ کشتی، ۴ قسمت از ۳۱ قسمت آن را آب فرا گرفت. کاروان همراه مجبور به کاهش سرعت خود تا ۵ گره دریایی شد و ناوهای همراه نیز مجبور به همراهی این کشتی آسیب دیده بودند؛ زیرا این تنها کشتی ای بود که می توانست در صورت برخورد با چند مین دیگر ،باز هم به حرکت خود ادامه دهد. تنها اقدام ناوهای همراه بکار انداختن ردیابهای صوتی و استقرار تک تیراندازان برای شلیک به دیگر مین های موجود بود.
ایران موفق شد از بزرگترین نقطه ضعف آمریکا به خوبی بهره گیرد بدون اینکه سرنخ و مدرکی دال بر ارتباط احتمالی ایران با این حمله از خود برجای بگذارد.
پی آمدهای این حملۀ ایران زمانی اوج گرفت که چند ساعت پیش از آن، دولت آمریکا اعلام کرده بود که کاروان این کشور ،پرخطرترین و پر تهدیدترین قسمت از راه را طی کرده است.
روز قبل از آن، دریادار هارولد برنسن فرماندۀ عملیاتی نیروی دریایی در خاورمیانه اظهار داشت: " از آنچه تا کنون سپری شده اینگونه بنظر می رسد که از طرف ایران هیچگونه تهدیدی صورت نمی گیرد و تقابلی با آنها نخواهیم داشت."
وی سپس اذعان کرد: " ایران در طول ۷ سال جنگ ، بشدّت ضعیف شده و نیروی هوایی و دریایی این کشور دیگر قدرتی ندارند. این برخلاف منافع و مصالح ایران است که نیروهای خود را برای تقابل مستقیم با ما آمریکا تجهیز کند."
نکتۀ جالب توجه این است که پس از اصابت مین، دریاردار هارولد برنسن اعتراف کرد که هیچ کس مسیر کاروان را از نظر احتمال وجود مین چک نکرده است، اگرچه منابع اطلاعاتی به وی و دیگر فرماندهان در مورد احتمال وجود مین در مسیر حرکت شان هشدار داده بودند.
حادثۀ بریجتون در نهایت به پیروزی تبلیغاتی ایران انجامید. میر حسین موسوی نخست وزیر ایران بلافاصله این حمله را " ضربه ای جبران ناپذیر به حیثیت سیاسی و نظامی آمریکا " خواند. وی اظهار داشت که دستهای نامرئی در این حادثه دست داشتند.
رفسنجانی نیز به کویت و عربستان هشدار داد: "از این پس اگر به چاه ها و تأسیسات نفتی و مراکز حساس ایران حمله شود، ما نیز مراکز و تأسیسات کلیدی عراق را هدف حملات خود قرار خواهیم داد." رفسنجانی همچنین رسماً سیاست جدید "عکس العمل متقابل" را اعلام کرد. (حجه الاسلام) خامنه ای نیز در ۲۷ جولای با تکرار تهدیدات قبلی، کویت را تنها کشور منطقه خواند که آشکارا عراق را در جنگ حمایت می کند. وی کویت را بطور ویژه تهدید کرد و هشدارداد موشکهای سطح به سطح ایران می توانند هر هدفی را در کویت مورد اصابت قرار دهند.
روز بعد، مین های دیگری در محل حادثه ، دیده شد و ۷ مین ساخت کرۀ شمالی نیز در ۲۷ جولای در همان محل کشف شد. برای جهانیان مشخص شده بود که آمریکا هیچ طرحی برای مقابله با شرایط کنونی ندارد. این موضوع پیروزی ایران و موقعیت کسانی را که در ایران علاقه مند به ادامۀ جنگ بودند، تحکیم بخشید. آیت ا... خمینی در ۲۸ ژولای اعلام کرد تا زمانی که صدام حسین بر سر قدرت هست، جنگ پایانی نخواهد داشت.
آمریکا برای پاسخ به این شرایط نیاز به زمان داشت. این کشور نمی توانست کشتی های مین یاب خود را در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ روز در منطقه مستقر کند و بدون وجود حمایت مناسب از جانب ناوهای جنگی، نمی توانستند از بالگردهایشان استفاده نمایند. در نتیجه تنها اقدامی می توانستند انجام دهند ، استقرار ۸ فروند ناوچه بوسیلۀ ترابری هوایی و آماده سازی کشتیهای آبی خاکی برای انجام عملیات در خلیج بود.این کشتی ها در اقیانوس هند مستقر بودند و سریعتر می توانستند به منطقه اعزام شوند، اما باید برای انجام عملیات مین یابی، تجهیز می شدند.
آمریکا همچنین در فراهم کردن امکانات پایگاهی لازم برای بالگردها، نیروهای ویژه و دیگر تجهیزات و عناصر خود که در خلیج مستقر می کردند، با مشکلات جدّی روبرو بودند.
اگرچه کویت میزبانی یکی از گروههای پاکسازی مین را بر عهده گرفته بود و در ماه گذشته در ۱۷ مورد به هواپیماهای ارتش آمریکا اجازه استفاده از حریم هوایی کویت را داده بود، اما در مورد پیشنهاد ایجاد پایگاه رسمی و دائمی در خاک خود، همچنان بی علاقه به نظر می رسید که دلایل آن، پیش از این مورد بحث قرار گرفت.
بحرین و عربستان سعودی نیز تمایل داشتند هرگونه حمایتی را ازآمریکا به عمل آورند، اما بر سر درخواست برخی مقامات آمریکایی مبنی بر ایجاد پایگاه رسمی، به توافق نرسیدند. هردو کشور احساس می کردند باید این حمایتها در سطحی پایین و بصورت غیر رسمی صورت گیرد. در حالی که سیاست مداران آمریکا، با وارد کردن فشار قصد داشتند تمام طرح ها یشان عملی گردد و وزیر دفاع آمریکا نیز بدنبال تحقق این
خواسته ها بود.
این روند در نهایت به سازش انجامید و طی آن ،کویت توافق کرد که دو کشتی حمل و نقل غول پیکر آمریکاراکه می بایست در آبهای بین المللی خلیج لنگر می انداختند، به اجارۀ خود درآورد و بحرین و عربستان نیز امکاناتی نظیر سکّو و اسکله را برای آنها فراهم می کردند. هردوی این کشتیها بوسیلۀ موشکهای استینگر و پدافند ضد موشکی فالانکس محافظت می شدند. همچنین این کشتیها به قسمتهای متعددی تقسیم شده بودند تا در حملات هوایی و موشکی ، خسارات کمتر و پراکنده تر شود.
آمریکا یک فروند ازاین کشتی ها را در ۲۰ مایلی جنوب جزیرۀ فارسی مستقر کرد.این کشتی سپس نام هرکولس به خود گرفت و سریعاً برای نظارت دائم بر فعالیتهای ایران در این جزیره ، بکار گرفته شد.
عربستان سعودی نیز با گسترش فعالیت ۴ فروند کشتی مین یاب خود، موافقت کرد تا بدین ترتیب به تسریع کشف مین های باقیمانده پس از حادثه بریجتون کمک نمایند. عربستان همچنین بطور مخفیانه، تأمین سوخت کشتیها و هواپیماها را بر عهده گرفت. بحرین نیز بطور غیر رسمی با تشکیل پایگاهی درخاکش موافقت کرد.
ایران بسرعت واکنش نشان داد. ۳۱ جولای زائران ایرانی، شورش گسترده ای را در زمان مراسم حج در مکه به راه انداختند. سر دسته های این آشوب ساعت ۳ بعدازظهر، بسیج کردن ۷۰ هزارزائر ایرانی مستقر در مکه را آغاز کردند و گردهمایی بزرگی در ساعت ۳۰/۴ بوجودآمد. این گردهمایی همچون گذشته بود و هر سال برگزار می شد، اما در آن سال این گردهمایی در خارج از مسجد الحرام صورت می گرفت.
هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.
این بار، ایرانیها کم کم شروع به پیشروی بسوی مسجد کردند. در ساعت ۳۰/۶ آنها به خط حفاظتی نیروهای سعودی مستقر در ورودی مسجد رسیدند. ایرانی ها در این میان از باتوم، چاقو و سنگ استفاده می کردند. نیروهای سعودی و دیگر نیروهای گارد ملّی با گاز اشک آور به آنها پاسخ دادند. این واقعه تا ساعت ۷ پایان یافت، اما این درگیریها در بین زائران ۴۰۲ کشته و ۶۴۹ زخمی برجای گذاشت و شدت آن زمانی مشخص می شود که ۲۷۵ نفر از کشته شدگان ایرانی، ۸۵ نفر افسران سعودی و ۴۲ نفر از ملّیتهای دیگر بودند. در حالیکه مقامات سعودی ادعا کردند نیروهای این کشور از اسلحۀ گرم استفاده نکرده ا ند، اما مدارک موجود خلاف این مسئله را ثابت می کرد.
روز بعد ایران نیز مدعی شد پلیس عربستان بدون هشدار قبلی بروی زائران آتش گشوده و ۶۵۰ ایرانی کشته یا ناپدید و ۴۵۰۰ نفر نیز مجروح شده اند .
این ادعاها درحالی مطرح شد که پوشش کامل تلویزیون سعودی نشان می داد که شورشها با پرتاب سنگ از طرف ایرانیها به سمت پلیس آغاز شد و مدارک موجود نشان می دهد که ایرانیها این شورش را برنامه ریزی کرده و برخی از آنها به سلاح گرم نیز مجهز بودند.
ماه ژولای با افزایش تقابل ایران و همسایگان خود در خلیج ، بریتانیا، فرانسه و آمریکا به پایان رسید. ا یران در تقابل با آمریکا پیروز شده بود اما به نظر نمی رسید که آمریکا از اقدام متقابل منصرف شده باشد و در نتیجه ایران بسیار آسیب پذیر و در معرض خطر باقی ماند. در حالیکه ایران می توانست با آزادی عمل بسیار زیاد در جنگی سطح پایین و کم دامنه با آمریکا درگیر شود، اما از سوی دیگر محموله های سلاح و صادرات نفت این کشور بشدت در برابر حملات آمریکا آسیب پذیر بود.
اگر در این میان ،کشوری از تنشهای موجود سود می برد، آن کشور روسیه بود. در ماههای ژوئن و ژولای، روسیه به حمایتهای آشکار خود از موقعیت عراق و اعراب ادامه داد. در سطحی وسیع به این کشور، سلاح ارسال می کرد و ایرانی ها را بخاطر ادامۀ جنگ سرزنش می نمود. در همین زمان از آمریکا بخاطر افزایش تنشها در خلیج انتقاد و طرح اسکورت و تغییر پرچم آمریکا را بشدت رد می کرد. روسیه همچنین اعلام کرد در صورت خروج آمریکا از منطقه، این کشور نیز نیروهای خود را از خلیج، خارج خواهد کرد.
در این دوره درگیریهای زمینی نسبتاً اندک و پراکنده ای ادامه داشت و رفسنجانی در یکی از کنفرانسهای خبری خود در ماه ژوئن اعلام کرد ایران حملات بیشتری علیه غیر نظامیان انجام نخواهد داد، چراکه ایران تمایلی به کشتار غیرنظامیان و انسانهای بیگناه ندارد و با تمرکز بیشتر، حملات غافل گیر کننده را علیه اهداف نظامی و زیر بنایی عراق دنبال خواهد کرد. ایران سپس حملات خود به بصره را تا حد حملات توپخانه ای کاهش داد.
ایران به افزایش حمایتهای خود از نیروهای کرد ادامه داد. درمقابل، عراق نیز اقدام به تخریب روستاهای کردنشین کرد. این اقدام عراق تا آنجا پیش رفت که بیش از ۱۰۰ روستای کردنشین ویران شد و جمعیت آنها نیز از آنجا رانده شدند. عراق به وضوح از تلاش برای مذاکره با کردها، به سرکوب آنها تغییر رویه داد. شدت این درگیریها از آنجا مشخص می شود که عراق ۳۵ هزار نیرو را بصورت تمام وقت صرف ایجاد آرامش و سرکوب شورشیان کرده بود. نیروهای جنبش پارتیزانی کردها نیز در این زمان به ۸ تا ۱۰ هزار نفر افزایش یافته بود.
درگیری های پراکنده درمناطق مختلف مرز دو کشور ادامه داشت، اما درگیری گسترده بین ارتش و نیروهای مسلح دو کشور نسبتاً کاهش یافته بود. در اواسط ماه ژولای عراق تلاش کرد تا مواضع ایران در جزیرۀ مجنون را هدف قرار دهد. عراق همچنین از گازهای شیمیایی نیز استفاده کرد، اما این اقدامات هیچ نتیجه استراتژیکی برای عراق نداشت. اگرچه در هر حمله در حدود ۲۰۰۰ نفر تلفات به ایران وارد می کرد.
درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت هشتم
۹ـ۷) افزایش مین گذاری های ایران و ائتلاف نیروهای اروپایی با آمریکا:
در ماه آگوست ۱۹۸۷، جنگ ادامه داشت و باعث بروز تنشهای پی در پی بین ایران و غرب می شد. هر هفته عملاً با تلاش جدید از طرف ایران برای حملۀ غیر مستقیم به آمریکا همراه بود. ایران از هر راه ممکن تلاش میکرد تا با حمله به کشتیهای خلیج ، آمریکا را آشفته سازد و این کشور را مجبور به عقب نشینی از آن نماید. در همین زمان، ایران فشارهای سیاسی نظامی بر کویت و عربستان را افزایش داد و تلاش کرد تا اقدامات صلح سازمان ملل را بی اثر کند. اقدامات نظامی ایران در خلیج، ارتباط کشورهای اروپایی بیشتری را با ایران قطع می کرد و باعث شده بود تا چین نیز از هرگونه حمایت بیش از حد از ایران، فاصله بگیرد. آمریکا هم در طرف مقابل، مصرّانه به افزایش توانایی های خود پرداخت و تمایلش را برای مقابله با ایران نشان می داد.
در اولین گام در افزایش تنشها، ۱۴ آگوست ایران با هجمۀ سنگین تبلیغاتی، تمریین نظامی در خلیج را آغاز کرد که به دقت از نظر زمانی و مکانی برنامه ریزی شده بود تا با حرکت کاروان نیروهای حفاظتی آمریکا تداخل پیدا کند. این تمرین نظامی توان نیروهای دریایی سپاه پاسداران را نشان می داد. در این تمرین قایقهای کنترل از راه دوری که با مواد منفجره پر شده بودند و یک زیر دریایی نیز شرکت داشتند.
۸ آگوست، ۲ فروند اف۱۴که از ناو هواپیمابر آمریکا به پرواز در آمده بودند، با یک فروند اف۴ایرانی مواجه شدند که به نظر می رسید قصد حمله به هواپیماهای شناسایی آمریکا را داشتند. با وجود هشدارهای پی در پی هواپیماهای آمریکایی و نزدیک شدن به این جنگنده، هواپیمای ایرانی به مسیر خود به طرف هواپیمای آواکس آمریکا ادامه داد. جنگنده های اف۱۴ اقدام به شلیک موشک کردند که خلبان ایران با مهارت و با انجام مانور آنها را دفع نمود و به سمت ایران بازگشت.
در روز ۱۰ آگوست، عراق برای اولین بار طی ۲۵ روز گذشته، تأسیسات نفتی ایران را بمباران کرد. عراق مدعی شد که با انجام ۱۱۰ سورتی پرواز، پالایشگاه تبریز و تأسیسات نفتی مرکز و جنوب ایران در مارون و گچساران را هدف قرار داده است. در این روز یک نفتکش ۱۱۷ هزارتنی آمریکایی تحت اجارۀ پاناما، در ۸۰ مایلی تنگۀ هرمز و درخلیج عمان، با یک مین برخورد کرد. این ششمین نفتکشی بود که در سه ماه گذشته با مین برخورد میکرد، اما اولین موردی بود که در خارج از خلیج اتفاق می افتاد.
روز بعد از آن، پنج مین دیگر در نزدیکی فُجیره کشف شد. تمام این مین ها ساخت روسیه بود که ایران از کرۀ شمالی خریداری کرده بود و از همان نوعی بود که کشتی بریجتون با آن برخورد کرده بود. مین گذاری های ایران تأثیرات عمده ای بر تحولات منطقه داشت و این کشور قصد داشت در ورودی تنگۀ هرمز نیز مین گذاری کرده و پایگاهی لجستیکی برای خود ایجاد نماید. اگرچه آقای رفسنجانی در پاسخ به اتهامات وارده اعلام کرد آمریکا و متحدانش در منطقه مین گذاری کرده اند و نیروی دریایی ایران برای پاکسازی به محلهای مورد نظر اعزام شده است، اما نقش ایران در این حوادث غیر قابل انکار است.
ایران در محاسبات خود احتمال واکنش خصمانۀ آمریکا و کشورهای اروپایی را دست کم گرفته بود. بریتانیا اعلام کرد که ۴ فروند کشتی مین یاب و ۲ رزم ناو به خلیج اعزام می کند تا به ناوگان این کشور بپیوندند. علاوه بر این، مسئولان بریتانیا اعلام کردند که با آمریکا همکاری خواهند کرد. فرانسه نیز اعلام کرد برای حفاظت از معابر خلیج، ۳ فروند کشتی مین یاب به همراه ۲ ناوشکن خود را راهی خلیج می کند.
این اقدامات به این معنا نبود که ظرفیت مین یابی بی درنگ افزایش خواهد یافت. کشتی های بریتانیا ۵ روز و ناوگان فرانسه ۱۳ روز بطول می انجامید تا وارد خلیج شوند. با این حال اقدامات ایران باعث شده بود که ائتلاف و اتّحادی میان آمریکا و کشورهای اروپایی شکل گیرد. همچنین ایران برای ارعاب و تهدید بریتانیا و فرانسه تلاشی نکرد تا با اشاره به حادثۀ سال ۱۹۸۳ و انفجار کامیون حامل بمب در لبنان که منجربه خروج آنها از لبنان شد و احتمال انجام عملیات مشابه، به حضور آنها هشدار دهند.
یک جانبه گرایی ایران باعث شد تا بلژیک، ایتالیا و هلند نیز به این نتیجه برسند که دیگر بیش از این نمی توان منتظر اقدامات بین المللی ماند. هر کدام از این کشورها گروههای نظامی و نیروهای کمکی خود را برای اعزام به منطقه آماده کردند.
حملات پراکندۀ آمریکا به نیروی دریایی سپاه و خسارات جزئی وارد شده، تأثیری بر توان نظامی ایران نداشت و نتیجۀ این حملات که " شهادت " بود، بیش از آنکه نیروهای ایرانی را به هراس بیاندازد، آنها را تشویق و دلگرم تر می ساخت.
رویارویی های پراکنده ایران و نیروهای آمریکایی موجب شد تا آمریکا یگانهای نظامی خود را در منطقه حفظ نماید که هزینه روزانه ای در حدود ۱ تا ۲ میلیون دلار برای این کشور در برداشت.
علاوه براین دولت ریگان را با این واقعیت روبرو کرد که حتی تلفات ناچیز نیروهای آمریکایی نیز، اعتراضات بسیاری را نسبت به حضور آمریکا در خلیج برمی انگیزد و سنای آمریکا را به این سمت سوق می داد تا با حمایت مجلس نمایندگان، آزادی عمل رئیس جمهور را محدود نمایند.
گام بعدی در افزایش و اوج گیری جنگ نفتکش ها در خلیج عمان صورت گرفت. در حالیکه نیروی دریایی ارتش ایران با ۶ فروند کشتی و بالگرد در حال جمع آوری مین ها در فُجیره بودند ،۲ قایق تندروی ایرانی یک تانکر نفتکش لیبریایی حامل مواد شیمیایی را مورد حمله قرار دادند. این حمله اولین مورد حملۀ مستقیم قایق های سپاه در خارج ازخلیج بود.
بالا گرفتن تنش ها و درگیری ها زمانی رخ داد که شورای امنیت سازمان ملل تقاضای افزایش فشارها بر ایران برای پذیرش قطعنامه را مطرح کرده بود وخاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل تلاش میکرد تا دیدارهای دیگری را با مقامات ایران و عراق ترتیب دهد.
این شرایط صدام حسین را قانع ساخت که هیچ پیشرفتی برای آتش بس محتمل نخواهد بود. به همین دلیل پس از ۱۰ آگوست عراق به حملات خود به شهرهای ایران ادامه داد و به تبریز و گچساران حمله کرد. در دیگر حملات انجام شده، میدانهای نفتی، کارخانه های سیمان و پتروشیمی، کارخانه شکر، نیروگاه های برق و یک کارخانه آلومینیوم هدف قرار گرفت.
کشتی آسیب دیده بریجتون، ۲۳ آگوست خلیج را ترک کرد. در همین روز عراق تهدید کرد که حملات خود را از اهداف زمینی، به کشتیهای خلیج گسترش خواهد داد. واضح بود که این استراتژی جدید بر دو عامل شکل گرفته است: بهره گیری از اقدامات و تلاشهای سازمان ملل و دیگر کشورها برای دستیابی به آتش بس همه جانبه و استفاده از بازار نفت و حمله به تأسیسات نفتی ایران و وادار نمودن این کشور به پذیرش صلح. هنگامی که این تهدیدات پاسخی در پی نداشت، عراق وارد عمل شد.
۳۰ آگوست، پس از توقفی ۴۵ روزه این کشور حملات خود به خلیج را از سر گرفت. نیروهای عراقی به جزیرۀ خارک و پایانه های نفتی سیری و لاوان حمله کردند و دست کم یک مخزن سوخت را به آتش کشیدند. در همین روزچهارمین کاروان حفاظتی آمریکا از نفتکش های کویتی وارد خلیج شد.
از نظر محاسبات و پیش بینی ها، ایران می بایست در برابر حملات به نیروگاهها و پالایشگاهها و تأسیسات نفتی بسیار آسیب پذیر می بود. در اواسط سال ۱۹۸۷، صادرات نفت ۹۰ درصد درآمدهای ارزی ایران را تشکیل می داد و ۸۰ درصد نفت صادراتی در جزیرۀ خارک بارگیری می شد. روی کاغذ، حمله به جزیرۀ خارک بسیار کارساز به نظر می رسید. در همین حال، جزیرۀ خارک همچنان ظرفیت صادرات مازاد بر نیاز و بدون استفاده داشت و اصولاً این تأسیسات برای ظرفیتی درحدود ۶ میلیون بشکه در روز طراحی شده بود. ایران توانایی صادرات ۲۵۰ هزار بشکه نفت در روز را ازسیری و لاوان نیز داشت. اما از آنجا که سهمیه ایران در اوپک ۴/۲ میلیون بشکه در روز بود، ایران می توانست نیازصادراتی خود را به تنهایی از جزیرۀ خارک تأمین کند.
بسیاری از تأسیسات و تجهیزات خارک در زیر زمین قرار داشت. اسکلۀ روی ساحل خارک چه در غرب و چه در شرق، سازه های بتونی مستحکمی بودند که باز سازی آنها نیز نسبتاً آسان بود. این بدین معنا بود که عراق می بایست حجم وسیعی از حملات هوایی را برای مدتی طولانی انجام می داد تا نتیجه ای در بر داشته باشد. با وجود اینکه عراق صدها هواپیمای جنگنده در اختیار داشت، اما در درگیری های ابتدای سال، ۴۰ تا ۵۰ فروند از آنها را از دست داده بود و تعداد خلبانان این کشور نیز بسیار محدود بود. با اینکه خارک پدافند موشکی سنگینی نداشت، اما به اندازه کافی استحکامات فیزیکی و ضد هوایی داشت که در صورت حملات پر دامنۀ عراقی ها، خسارات جبران ناپذیری را به آنها وارد می کرد.
در اواسط ۱۹۸۷ ایران مقاومت نسبتا خوبی در برابر خسارتهای جزئی به پالایشگاه ها و ظرفیت تولیدش پیدا کرده بود. مصرف داخلی ایران تنها ۲۵۰ هزار بشکه در روز بود و ناوگانی از تانکرهای ذخیرۀ نفت در نزدیکی لارک داشت که ذخیرۀ عظیمی به شمار میرفت.در ۶ تانکر بیش از ۱۹ میلیون بشکه نفت خام و در ۱۱ تانکر دیگر ، فرآورده های نفتی ذخیره شده بود. این مقدار حتی در صورت توقف صادرات از خارک، ذخیره ای ۷ روزه را برای ایران فراهم می کرد.
عراق بر استفاده از موشکهای اگزوست اصرار داشت و بیشتر آنها حتی به نزدیکی اهداف هم برخورد نمی کرد. این موشکها اساساً آنقدر قدرت نداشت تا به تانکرها و نفتکش ها آسیبی وارد سازد. بیشتر نفتکشهای خلیج در حدود ۱۰۰۰ پا طول داشتند و در مقایسه با بیشتر ناوها، کمتر آسیب پذیر بودند. بدنۀ فولادی آنها قطری در حدود ۲۲ تا ۲۶ میلی متر داشت که در برابر گلوله های بیشتر مسلسل ها مقاوم بودند. راکت ها و موشک ها براحتی به آنها نفوذ میکرد، اما موج انفجار آنها بوسیلۀ نفت خام گرفته می شد و حتی پس از انفجار کلاهک جنگی آنها نیز نفت خام به سختی آتش می گرفت.
حتی مخزنهای حاوی گاز مایع هم از بدنه ای دوجداره ساخته شده بودند و بدنۀ داخلی از قسمت بیرونی ۲۰ پا فاصله داشت. این جداسازی، آنها را در برابر موشکهای کوچک مقاوم می ساخت. تنها نفتکشهای حامل بنزین که تعداد آنها بسیار کم بود در برابر حملات هوایی به شدت آسیب پذیر بودند.
عراق هرگز در منهدم کردن یا از کارانداختن حتی یکی از نفتکش های ایران موفق نبود.
با توجه به الگوی کلّی جنگ در خلیج ، پس از اینکه فشارهای ایران به بصره فروکش کرد و در مذاکرات صلح سازمان ملل نیز پیشنهادهای مختلفی داده شد، تنش ها در منطقه کاهش یافت. پس از توافق شورای امنیت بر قطعنامۀ آتش بس در تاریخ ۱۲ ژولای ۱۹۸۷، صدام حسین نیز آتش بس یکجانبه ای را در خلیج اعلام کرد. بیشتر نفتکشها و کشتیهای عبوری از خلیج در ماه آگوست اسکورتی به همراه نداشتند و از هر ۱۰نفتکش، ۶ فروند آنها به تنهایی از منطقه عبور می کردند. به علاوه تعداد بسیاری از قایقها و کشتیهای کوچک باری نیز بدون حفاظت در حرکت بودند.
کویت هر ماه پذیرای حدود ۷۰ تا ۸۰ نفتکش بود که بیشتر آنها بدون هیچ حادثه ای سفر خود را به پایان می بردند. درحالی که تعداد کشتیهای مورد اصابت قرار گرفته در جنگ به ۳۲۵ فروند می رسید، اما به ۳۲۰ کشتی تنها خساراتی وارد شده بود. در این زمان حجم بازرگانی از شاخص سال ۱۹۸۴ بسیار پایین تر بود، اما این افت حجم تجارت، بیش از اینکه بدلیل جنگ باشد، به خاطر افت قیمت نفت بود.
در اواخر ماه آگوست و اوایل سپتامبر، جنگ نفتکشها شدت گرفت. آتش بس یک جانبۀ صدام حسین در ۲۹ آگوست پایان پذیرفت. از آنجا که واضح بود ایران آتش بس سازمان ملل را نخواهد پذیرفت، عراق حملات خود به خلیج را تشدید کرد. علاوه بر این، حملات به شهرها و مراکز اقتصادی ایران نیز ادامه داشت. پس از ۳۰ آگوست ۱۹۸۷، عراق به مدت ۴ روز متوالی به خلیج حمله کرد. در این مدت آنها تأسیسات نفتی ، تانکرها ، مخازن سوخت و کارخانه های بسیاری را موشک باران کردند. ایران نیز ۱ سپتامبر به این حملات پاسخ داد. در این روز نیروی دریایی سپاه پاسداران، یک کشتی باری کویت را هدف راکت های خود قرار داد. البته ایران بسیار محتاط بود تا نفتکشهایی را که تغییر پرچم داده اند هدف قرار ندهد و حداقل ۳۵۰ مایل با کاروان حفاظتی آمریکا فاصله داشته باشد.
ایران و عراق دور جدیدی از تهدیدات یکدیگر را آغاز کردند. ایران اعلام کرد که از این پس اقدامات تلافی جویانۀ خود را شدیدتر خواهد کرد و براساس استراتژی " ضربه در برابر ضربه " عمل خواهد کرد. ایران همچنین عراق را متهم ساخت که پس از آتش بس غیر رسمی فوریه ۱۹۸۶ در حمله به شهرها، بار دیگر جنگنده های این کشور حملات گسترده ای را به شهرهای ایران انجام داده اند. روز بعد ایران به یک نفتکش کشورهای عربی حمله کرد. این حادثه باعث شد موجی از حملات ایران و عراق ظرف ۲۴ ساعت، ۷ کشتی را هدف قرار دهد. عراق مدعی شد که طی ۵ روز، ۱۱ کشتی، ۱۰ نیروگاه و یک مرکز ارتباطی را بمباران کرده است. با در نظر گرفتن حملات ایران، ۲۰ کشتی در مدت ۶ روز بین ۲۷ آگوست تا ۳ سپتامبر ۱۹۸۷ هدف حملات دو کشور قرار گرفتند.
الگوی این حملات بسیار جالب توجه می باشد و اهمیت تلاشهای سازمان ملل برای آتش بس را بیشتر آشکار می سازد. البته جنگ هوایی در ماه آوریل تا اواسط آگوست تقریباً متوقف شده بود.
▪ حملات صورت گرفته از ماه آوریل تا آگوست بدین ترتیب می باشد:
ـ آوریل ۱۹۸۷ : عراق ۵ مورد حمله به کشتیها و ۷ حمله به شهرهای ایران
ـ می ۱۹۸۷: عراق ۶ حمله و ایران ۸ مورد به کشتیها ، عراق ۵ مورد و ایران ۲ مورد حمله به شهرها و اهداف اقتصادی
ـ ژولای ۱۹۸۷: عراق ۵ حمله و ایران ۴ حمله به کشتیها ، عراق ۶ مورد حمله به شهرهای ایران.
ـ آگوست ۱۹۸۷ : ایران ۳ حمله به کشتیها ، عراق ۲ حملۀ هوایی به شهرهای ایران
پس از شکست مذاکرات آتش بس در ۱۶ تا ۳۱ آگوست، تا پایان سال و همچنین سال ۱۹۸۸، دور جدیدی از حملات و درگیری ها شکل گرفت. عراق بلافاصله پس از اینکه احساس کرد هیچ راهی برای آتش بس وجود ندارد، تلاش کرد تا با فشارهای نظامی و تهدیدات مختلف، شرایط را بدون آتش بس کنترل کند و موقعیتی پایدار ایجاد نماید. ایران نیز با اقدامات تلافی جویانه وارد عمل می شد و تلاش می کرد تا شرایط را به سود خود تغییر دهد
۱۶ تا ۳۱ آگوست ۱۹۸۷ : ۱۳ حملۀ هوایی به شهرها و اهداف صنعتی ایران صورت گرفت. ایران نیز با ۷ حمله پاسخ داد.
ـ ۱ تا ۱۵ سپتامبر : ایران ۱۰ بار و عراق ۲۲ بار به کشتیهای عبوری در خلیج حمله کرد. همچنین عراق ۱۹ بار و ایران ۳ بار به مناطق شهری حمله کرد.
ـ ۱ تا ۱۵ اکتبر : ایران ۸ حمله و عراق ۱۵ حمله به کشتی ها انجام داد. ایران ۶ بار و عراق ۱۲ بار به مناطق شهری حمله کرد.
ـ ۱۶ تا ۳۱ اکتبر : در مجموع ایران ۱۲ بار و عراق ۳۲ بار اهداف شهری و کشتی ها را مورد حمله قرار داد. ایران در این حملات ۴ بار از موشکهای اسکاد استفاده کرد.
ـ ۱ تا ۱۵ نوامبر : عراق در مجموع ۳۲ بار اهدافی را در خاک ایران و خلیج مورد اصابت قرار داد. ایران نیز با ۱۲ حمله و یک مورد استفاده از موشکهای اسکاد به این حملات پاسخ داد.
ـ ۱۶ تا ۳۰ نوامبر : ایران ۹ بار به مواضع عراق حمله کرد و ۲۰ بار نیز شهرهای این کشور را هدف موشکهای اسکاد قرار داد. عراق نیز در ۲۲ نوبت به شهرهای ایران حمله کرد.
ـ ۱ تا ۱۵ دسامبر : عراقی ها در ۱۵ نوبت و ایرانی ها ۷ بار حملاتی را انجام دادند.
ـ ۱۶ تا ۳۱ دسامبر : عراق ۹ مورد و ایران ۱۰ مورد حمله انجام داد که این کاهش بدلیل اجلاس سران کشورهای خلیج در ۲۹ دسامبر بود.
در اوایل سپتامبر ۱۹۸۷ وقایع دیگری به تنشهای موجود در خلیج دامن زد. سوم سپتامبر، قایقهای تندروی ایران با حمله یک کشتی باری، ۲ سرنشین ایتالیی آن را زخمی کردند. این حمله منجر به تشکیل جلسۀ کابینۀ ایتالیا در ۴ سپتامبر شد و این کشورخط مشی خود را از همراهی با نیروهای سازمان ملل به اعزام یک فروند ناو جنگی برای پیوستن به آمریکا، بریتانیا و فرانسه تغییر داد.
در همان روز ایران یک فروند موشک کرم ابریشم از پایگاهی در جنوب فاو به سمت کویت شلیک کرد. این موشک در منطقه ای خالی از سکنه در نوار ساحلی این کشور فرود آمد که ۲۰ مایل از یکی از پایانه های نفتی اصلی کویت فاصله داشت و در آن زمان ۲ نفتکش نیز در حال سوختگیری بودند. همین امر این شبهه را ایجاد کرد که آیا سیستم هدایت موشک دچار اشکال بوده که موشک به هدف اصابت نکرده و یا ایران با شلیک این موشکها فقط قصد تهدید کویت را داشته است. ایران مسئولیت شلیک موشک را برعهده نگرفت اما ۴ و ۵ سپتامبر دو فروند دیگر از این موشک ها به سمت کویت شلیک شد. موشک دوم به شهر الکویت پایتخت این کشور اصابت کرد و نشان داد که ایران می توانند تمام نقاط کویت را هدف قرار دهند. موشک سوم نیز در یکی جزایر شمال کویت فرود آمد.
کویت پس از این حوادث به سازمان ملل و اعضای دائم شورای امنیت اعتراض و از ایران شکایت کرد. روز بعد کویت ۵ نفر از ۷ دیپلمات ایرانی را اخراج کرد. این اقدام کویت باعث شد تا ایران، آمریکا را به تحت فشار قرار دادن کویت برای اخراج دیپلماتها متهم کند و به کویت هشدار داد که این کشور باید منتظر پی آمدهای این اقدام خود باشد.
کشورهای حاشیه خلیج نیز با فراخواندن وزرای امور خارجۀ خود برای تشکیل جلسه اضطراری در ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۷ ، به این اتفاقات واکنش نشان دادند. اگرچه به روشنی مشخص بود که این کشورها عملاً قادر به انجام کاری نیستند.
آمریکا، عراق را بدلیل حملاتش سرزنش کرد ا ما بیشتر هجمۀ خود را متوجه ایران ساخت که در پذیرش طرح آتش بس سازمان ملل تعلل می کرد. مأموریت دبیر کل سازمان ملل در ۱۱ سپتامبر به تهران رسید و مذاکرۀ وی با مقامات ایرانی روز بعد از آن آغاز شد. هر دو طرف مدعی شدند که طرف مقابل، آتش بس را نقض کرده است. ایران مدعی شد که عراق۱۳ غیر نظامی این کشور را کشته است. عراق نیز ادعا کرد طی ۴۸ ساعت گذشته ایران ۸ شهر عراق را بمباران کرده است و یک نفتکش قبرسی را هدف راکتهای خود قرار داده است.
هنگامی که دبیر کل سازمان ملل وارد تهران شد، متوجه شرایطی غیر قابل اطمینان و متزلزل شد. پس از سفر وی به بغداد نیز هر دو طرف یکدیگر را به از سر گیری جنگ متهم کردند. عراق مدعی شد که ایران بصره را بمباران کرده و حملاتی در قسمت مرکزی آن انجام داده که نیروهای عراقی آن را دفع نموده اند. ایران نیز ادعاهای مشابهی را مطرح ساخت.
پس از آن صدام حسین با دبیر کل سازمان ملل ملاقاتی انجام داد و ایران را به آغاز جنگ متهم کرد. طارق عزیز ،وزیر امور خارجه عراق، ایران را به وقت کشی متهم ساخت و از سازمان ملل تقاضای تحریم تسلیحاتی و مجازات ایران را واستار شد. دبیر کل سازمان ملل در بازگشت به نیویورک، ۱۶ سپتامبر به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد که ایران پیشنهاد توقف عملیات نظامی را داده است ،ولی این کشور فقط در صورتی به آتش بس رسمی احترام می گذارد که کمیته ای بین المللی، متجاوز بودن عراق را اعلام نماید.
عراق حملات خود به تأسیسات نفتی ایران و کشتی ها را پس از بازگشت دبیر کل از سر گرفت. ایران نیز گلوله باران بصره را آغاز کرد و درگیری نیروهای دریایی در خلیج نیز مجدداً آغاز شد. ۱۹ سپتامبر ایران و عراق به تأسیسات نفتی یکدیگر حمله کردند و جنگ همچنان با شدت ادامه داشت.
در این میان نقش اروپا در خلیج ،در حال افزایش بود. ۱۱ آگوست ۱۹۸۷، بریتانیا به بلژیک، ایتالیا و هلند برای ایفای نقش فعال تر در منطقه فشار وارد کرد و فرانسه و بریتانیا تصمیم به اعزام چند ناو جنگی دیگر به منطقه گرفتند. ۲۰ آگوست اجلاس اضطراری اتحادیۀ اروپای غربی در مورد همکاریهای مشترک خلیج تشکیل شد. این اجلاس با موفقیت چندانی همراه نبود و تنها اعلام شد که هر کشور آزادانه عمل کند. ایتالیا بر این مسئله پافشاری کرد که آنها تحت برنامه پیشنهادی سازمان ملل عمل کنند. اما بریتانیا و فرانسه به این نتیجه رسیده بودند که نیازی با تابعیت از کمیته و سازمان خاصی ندارند.
هلند که ریاست اتحادیۀ اروپای غربی را بر عهده داشت، برای تشکیل گروه عملیات مشترک اتحادیۀ اروپای غربی در خلیج تلاش کرد ولی در نهایت تصمیم گرفت تا خود بطور مستقل اقدام کند. هلند به بریتانیا پیوست و این کشور نیز با حمایت هوایی و لجستیکی از هلند موافقت کرد. ۷ سپتامبر ۱۹۸۷ هلند اعلام کرد دو فروند کشتی مین یاب به خلیج اعزام خواهد کرد. بلژیک نیز که سابقۀ همکاری طولانی با هلند داشت، با این کشور همراه شد و اعلام کرد ۲ فروند کشتی به منطقه خواهد فرستاد. و بدین ترتیب ائتلاف بلژیک و هلند با فرماندهی افسرانی از دو کشور شکل گرفت.
همانطور که پیش از این اشاره شد، ایتالیا پس از حملۀ ایران به نفتکش این کشور، تصمیم گرفت تا وارد خلیج شود. این حمله بهانه ای به دست ایتالیا داد تا ۸ فروند از کشتیهای خود را ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۷ راهی خلیج کند.
در اواخر اکتبر، نیروهای فرانسه ۹ مین را در نزدیکی منطقۀ فُجیره کشف کردند. دو مین در سطح آب و ۷ مین دیگر در عمق ۳ متری و بوسیلۀ امواج صوتی کشف شدند. ناو فرانسوی داپلکس نیز ۲ مین دیگر در نزدیکی آبهای قطر کشف کرد.تعداد مین های کشف شده از زمان طرح تغییر پرچم نفتکش ها، به ۸۰ مین رسید.
نیروهای مین یاب بریتانیا نیز ۱۵ سپتامبر به خلیج عمان رسیدند. این ناوگان شامل یک کشتی مادر۱۴۰۰ تنی حامل ادوات کشف مین و ۳ کشتی دیگر بود.
آمریکا در این زمان برای جنگی تمام عیار استقرار یافته بود. یک ناو رزمی هواپیمابرجدید به همراه نیروهای رنجر ارتش آمریکا جایگزین نیروهای قبلی شدند. ناو مستقر در اقیانوس هند نیز ۸۷ فروند جنگنده با خود حمل می کرد. تمام کشتیهای آمریکایی حاضر در خلیج نیز به جدیدترین سیستمهای موشکی و پدافندی مجهز بودند.
کاروان حفاظتی آمریکا نیز بوسیلۀ ناوشکن های اسکادران ۱۴ ارتش، اسکورت می شدند که مجهز به موشکهای هدایت شونده بودند. اسکادران ۱۴ نیروی دریایی آمریکا مجهز به ۴ رزم ناو، موشکهای هدایت شوندۀ فاکس، کروملین، هاوز و ۳ فروند بالگرد بودند.
در مجموع ۱۱ کشتی آمریکایی به همراه ۴۵۰۰ نیرو در آبهای خلیج حضور داشتند. این حضور گسترده، پیش بینی های پنتاگون در مورد هزینه های طرح را تنها برای نیروی دریایی، به ۲۰۰ میلیون دلار در سال افزایش داد.
مجموع کشتی های نظامی خارجی خلیج نیز به ۳۵ کشتی آمریکایی و ۳۵ کشتی اروپایی افزایش یافته بود.
عراق در روزهای باقیمانده از سپتامبر، به حملات نامنظم خود به اهدافی در خلیج ادامه داد. اما این ایران بود که پیشقدم شد. ۲۰ سپتامبر یک قایق تندروی ایرانی، به یک فروند نفتکش عربستان در تنگه هرمز حمله کرد. ۲۱ سپتامبر به یک نفتکش با پرچم بریتانیا حمله کرد و آن را به آتش کشید که طی آن یکی از سرنشینان کشتی کشته شد. این حادثه باعث شد تا دولت بریتانیا تمام پرسنل مرکز پشتیبانی لجستیکی ایران در لندن را که در تهیه سلاح برای ایران نقش داشتند، از انگلستان اخراج نماید.
@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید
ویرایش ارسال توسط : حسنعلی ابراهیمی سعید
در تاریخ : چهارشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۷ ۰۱:۰۲ قبل از ظهر