انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » وقایع التفاقیه » دلنوشته های واقعی و خاطرات اعضاء یاران » ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر



ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر

با سلام خدمت همه کاربران محترم گاهی برای من  و دوستام پیش امده که در مورد اولین روزهای حضورمون و نحوه اشنایی با چت روم یارن منتظر با هم سخن بگوییم و از اون روزها یاد کنیم و خیلی ها خاطرات جالبی از حضورشون در روم دارند   برای همین  این پست رو گذاشتم که هر کسی دوست دارد  خاطره اش را از اولین حضورش در چت روم یاران منتظر بیان نماید.                                                                          با تشکر از شما عزیزان                                                                                    
efj ohxvhj h,gdk pq,v nv ]j v,l dhvhk lkjzv


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۵۷ بعد از ظهر نمایش پست [13]
عضو
rating
شماره عضویت : 1510
حالت :
ارسال ها : 4899
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 424
اعتبار کاربر : 39747
پسند ها : 1767
حالت من :  Khoshhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 10239
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب ب امید ظهور


بسم رب الزهرا
برهمه دوستداران ومنتظران اقا 
راستش من یه روم مذهبی دیگه بودم ویه دوستی داشتم به نام بهار313 
کهاین خواهرگلم منوبرای مشاوره اوردش این روم وامدن من همان 
وماندگاری دراین روم همان 
راستش اول اومدم خیلی دلگیربودبرام امابعدش با دوست شدن با 
ابجیهای گل برام دیگه احساس غریبگی نداشتاینم بگم 
اسم من در روم دیگه دلتنگ بود باهمان اسم اومدم اینجا 
امااااااااااااااااااااابجیهافکرای بدی می کردند 
میگفتند دلتنگ اونجاناظرهستی میایی اینجابرای چه؟ 
وهزاران حرف دیگهههههههههههه 
ومجبورشدم اسمموعوض کنم 
دیگه برام مهم نبودچی میگن 
الان ابجی بهار ازدواج کرده همیشه به یادش هستم 
چون منودعوت کردبه این رومابجی بهار 
خوشبخت بشی 


  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غروب کربلا 313
سه قانون در قران که هر مسلمان باید آن را بداند و بدان عمل کند🌹☺️

خُذِ الْعَفْوَ ☺️
گذشت داشته باش و آسانگیری کن🥰

و َأْمُرْ بِالْعُرْف😍
و به کار نیک دستور بده🌺

وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِين ََ🥲
و از نادانان چشم‌پوشی کن🤦

💚سوره أعراف💚
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۲۳ بعد از ظهر نمایش پست [14]
عضو
rating
شماره عضویت : 431
حالت :
ارسال ها : 2349
محل سکونت : : یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 528
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 25093
پسند ها : 1627
حالت من :  Khoshhal.gif
تشکر شده : 3862
وبسایت من : وبسایت من




سلام

من هنوز یک سال و نیم هست نت خونه رو وصل کردم و از اول هم میگفتن هیچ چت رومی نمیرم

دلیل اصلی اینکه نت رو وصل کردم چون حس میکردم تلویزیون خیلی حرف ها رو نمیگه  / حس میکردم و میکنم ما رو گاهی اوقات مسخره میکنه

موقعه انتخابات هم بود تلویزیون هم زیاد نمیرفت تویه جزئیات//  اخبار داخلی و خارجی رو از نت دنبال میکردم
یه روز که بیکار بودم تویه گوگل نوشتم چت روم مذهبی (( با چت کردن مخالف بودم و فک میکردم چت روم مذهبی اصلا وجود نداره )) اولین رومی که برام باز شد که الان آدرسشو عوض کردن میعاد بود منم همنجوری چند وقت میرفتم بقیه بحث میکردن و من اگرم هم مخالف بودم هیچی نمیگفتم / یواش یواش یه آقا مصطفی بود گفت کجایی و چند سالته و.... زبونم باز شد خخخ

همزمان با اون چت روم 2تا روم مذهبی دیگه هم میرفتم اما یاران چون مهمان نمیتونست وارد بشه دیگه پیگیری نکردم عضو بشم
یه روز تویه میعاد درباره ماهواره و تلویزیون بحث بود و منم دلمو زدم به دریا و رک جواب اون کسی که بحث رو در دست داشت میدادم (( آقا سید  سخنران بودن همین جناب سید  110 )) منم با این که مخالف بودم اما از شیوه سخن گفتن ایشون خوشم و اومد و جناب محمد طاها هم که اونجا بودن (( اسمشون آرتا بود )) گفت جناب سید یاران منتظر هم میره  و بحث میکنه و آقا طاها  زحمت عضو شدن منو کشیدن

برا اولین بار فک کنم محرم پارسال بود وارد یاران شدم و زیاد هم تویه عمومیا شرکت نمیکردم فقط با جمعه موعود صحبت میکردم عاشقش شده بودم شدید و شماره شو گرفتم و اخر شب اس ام اس های خوب خوب خخخ

اخ آخ یه شب  عکسشو گرفتم و دیونه شدم دیگه خخخخخخخخخخخخخخ

با آقا طاها هم خیلی صحبت میکردم اون موقعه که نمیدوستم ایشون سنش از من بزرگتره بهشون میگفتم یه کلمه بگو  با همون کلمه یه شعر عاشقانه میگفتم  از اون شعرا  .... بعدش فهمیدم ایشون یکی از بزرگان روم هستن اما اصلا خودش رو بالا نمیگیره و با بیشتر بچه ها هم صمیمی هست

اولین مطالب من در انجمن هم متن شعر های خواننده گان بود / سیاسی دوست داشتم مطلب بزارم اما یه جور میترسیدم همه بریزن سرم
اون موقعه که من عضو شده بودم موقعه مذاکرات هم بود /  تویه انجمن هر روز بر علیه آقای ظریف (( دوست همیشه خندان خودم خخخ )) مطلب میزاشتن یه روز عصبی شدم و مخالفت کردم با این مطالبی که بنده خدا رو مسخره میکردن

با همین بلاغ مبین که یکی از رفیقای شیشم شده الان //  دعوا کردیم اسمش اون موقعه غربیه 110 بود شوخی هم اصلا نداشت جدی جدی خخخ

بعد با آقا سینای بزرگوار یه بحثی پیش اومد هنوز که هنوزه شاید  از من ناراحت باشه ((  شاید ))

یه بار هم با آقا طاها البته چون من به ایشون علاقه داشتم و دارم /// قبلش ازشون اجازه گرفتم و ایشون گفتن هیچ اشکالی نداره و راحت نظرت رو بگو خیلی از این حرفشون خوشم اومد

یه بار هم با خانم الی ارمیا (( عکس چنتا بازیگر و گذاشته بودن و یه بحثی پیش اومد )

این چنتا بحث ها داغ من بود اول / میبینین چقد جرات داشتم این بزرگواران از ارشد ها روم بودن و من تازه وارد خخخ

اوایل اصلا از انجمن خوشم نمیومد و با خودم گفتم اصلا جواب مطالب سیاسی رو نمیدم اما مطالب خودم رو میزارم و شروع کردم به گذاشتن مطالبی مثله عکس های ظریف / مدارک تحصیلی ظریف / مدارک تحصیلی اعضای تیم مذاکره کننده و ..........
دیگه بحث آقای ظریف که تموم شد و دیگه رفتم سراغ مطالب دیگه

البته بعضی از مطالب هم به درستی عملکرد ایشون رو نقد میکرد و اتفاقا خودم هم مطالبی بر نقدش میزاشتم اما مسخره نوچ نوچ ....

الان روم خیلی کم میرم اما انجمن رو هر روز سر میزنم



ویرایش ارسال توسط : احسان فقط خدا
در تاریخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۳۱ بعد از ظهر



  می پسندم 6     0  6 
 
 
تعداد پسند های ( 6 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : احسان فقط خدا
سربازم

سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران

آموزشی 08 خاش


سخنی از من سرباز: قدر امنیت قدر آبی که می خوریم قدر ظرف غذایمان قدر راحتی خواب شب ،  قدر مراسمات شب نشینی و اعیاد و شهادت ها ، قدر خیلی چیزهای حتی ساده  را بدانیم حتی قدر اینکه راحت نشسته ایم و میتوانیم بدون ترسی حرف بزنیم حرف های روزانه، قدر بدانیم و شاکر.....

زنده باد کسانی که در مناطق محروم برای آسایش مردم عزیز ایران به دور از آسایش  و رفاه زندگی میکنن

زنده باد کشور همیشه سرافراز ایـــــــران



 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۴۳ بعد از ظهر نمایش پست [15]
بانو
rating
شماره عضویت : 982
حالت :
ارسال ها : 526
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 359
اعتبار کاربر : 3214
پسند ها : 337
حالت من :  Mehraboon.gif
تشکر شده : 87
وبسایت من : وبسایت من



اولین باری که اینجا اومدم تو یه چت مذهبی دیگه بودم،حدود چندماه که اسمشو نمیگم ویکی از کاربرای اونجا چندتا کتاب مذهبی معرفی کرد توعمومی و خواهرگلم عاشق کربلا اینجا (که هرجا هست خدا پشت وپناهش و مشتاق دیدارشم) اون لحظه که اونجا  بودم ایشونم بود به اون کاربره گفت میتونی این کتابارو داخل انجمن یاران منتظر بذاری که همه استفاده کنن منم رفتم خصوصیش گفتم انجمن چیه؟یاران منتظر کیان؟این بود که گفت بیا تا عضو بشی اونجا.منم با سرعت فراوان مشتاق کتاب خوندن اومدم عضو انجمن بشم و هنوزم نمیدونم چطور سر در از چتروم اینجا دراوردم.آخه ورودی مهمان بسته بودفقط میدونم من عضو شدم و اونشب تو چتروم یاران منتظر عاشق کربلا گفت بیا اتاق شبهای جمکران منم که حرف گوش کن اومدم تو اون اتاق و برام توضیح داد که چطور عضو انجمن بشم و باموفیت عضو انجمن شدم.و اصلا خیال نمیکردم دوباره به چتروم یاران منتظر برگردم گفتم فقط از انجمنش استفاده میکنم اوایل زیاد نمیومدم چون اون چتروم بودم ولی کم کم برای دعاهای صبح همیشه میومدم و قمرخانم وجناب یاقمربنی هاشم ومحجبه وجناب محمدطاها ویاسمن چندتا کاربر دیگه که دقیق یادم نیست همیشه صبح میومدن وبرخورد کاربرای اینجارو که دیدم خیلی خوشم اومد مخصوصا خواهر بزرگوارم قمرخانم که بزرگ ماست و بدون تعارف بگم چیزای خوبی ازش یاد گرفتم.روی رفتام و برخوردم با دیگران خیلی چیزا ازش یاد گرفتم و همیشه برای خواهرخوبم دعا میکنم که اینقد بزرگوار مهربونهو رفته رفته شباهم میومدم روم و از بحثایی که میکردن خیلی خوشم میومد منم که بیشتر اوقات ساکت بودمچون نا آشنابودم و فقط گوش میکردم والان خواهرای عزیزی خوبی پیدا کردم که خیلی برام مهمن.دخترآفتاب،قمرخانم،عاشق کربلا،یاسمن،زهرایی،قاصدک،منزه،حجاب آسمانی ،یاس بهشت وگل یخ که از اون چتروم به این چتروم هنوز باهمیمو.......واز اینکه بین شما یاران منتظر هستم خوشحالم و الان حدود 5 ماهی هست که اینجام و تنها چترومی هست که حضور دارم و تا لحظه ای که خداحافظی کنم همینجا میمونم.ان شاءالله که همه ی اعضای انجمن و چتروم خوشبخت وعاقبت بخیر بشن و دعا برای اعضای اون چتروم


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : عاشق شهدا
 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۴۷ بعد از ظهر نمایش پست [16]
بانو
rating
شماره عضویت : 1310
حالت :
ارسال ها : 3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 431
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 74079
پسند ها : 5100
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (2).gif
تشکر شده : 6163



خب اینجا رو از طریق یکی از دوستای همسرم که همشهریمونم نیست بهمون معرفی کرد
(جالب اینجاست که با ایشون هم به طور کاملا اتفاقی آشنا شدیم)
مدت زیادی بود که اینجا رو معرفی کرده بود اما اصلا کنجکاو نمیشدم که بیام تا اینکه یه روز از سر بی حوصلگی گفتم بذار برم ببینم چطور جایی هستش -اصلا فضاش چه جوره-فعالیتاشون چطوری هستش
خلاصه اینکه من بر عکس همه دوستام تا اسم وارد کردم وارد و ثبت شد
که ایکاش نمیشد
آخه من هرچی فکر کردم که با چه اسمی بیام دیدم هیچ اسمی به ذهنم نمیرسه مگر اینکه اسم مونث معرفمو بزنم
ایشون پسر آفتاب بودن و منم ثبت کردم دختر آفتاب...
عمرا فکر نمیکردم اگه با این اسم بیام دیگه گیر میکنم
به محض ورودم سیستم منو به اسم کاربر جدید ثبت کرده بود
 و هیچوقت طعم کاربر عضو بودن و خصوصی نداشتن رو نچشیدم
حالا خودم از این کسب افتخار بی خبر بودم
تا وارد شدم سلام دادم و گفتم که من برای اولین باره که میام اینجا/آبجیای عزیزم خیلی تحویل گرفتن
دیدم یهو سر و کله آقا عبدالله تو خصوصیم پیدا شد و ازم پرسید شما برا اولین باره که میاین
گفتم اره 
گفتن پس چرا کاربر جدید هستین؟
منم از همه جا بی خبر گفتم که:خب پس میخواستین چی باشم؟خودم گفتم که جدید اومدم
خلاصه این اقا عبدالله نمیدونم پیش خودشون چی فکر کرده بود(شاید فکر کرده بود که دروغ میگم)هی به من گیر داده بود و همش سوال در اینباره میپرسید
بعدا فهمیدم که دلیل کنجکاویشون چی بوده
حالا هم اصلا از اسمم راضی نیستم خیلی دوست داشتم اصلا با این اسم نمیومدم 
یادمه حجاب آسمانی اومد تو خصوصیم و گفت ابجی شما خواهر پسر آفتابی گفتم نه
با ابجی قمر هم مشورت کردم که اسممو عوض کنم یا نه ایشون گفتن نه همین خوبه بخاطر اینه که فعلا با همین اسم در خدمتتون هستم تا ببینم خدا چی میخواد
با این که خیلی از وقتمو اینجا اومدن میگیره ولی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم 
التماس دعا...




  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : بانوی آفتاب

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ۰۳:۱۳ بعد از ظهر نمایش پست [17]
عضو
rating
شماره عضویت : 253
حالت :
ارسال ها : 422
محل سکونت : : .
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 316
دعوت شدگان : 3
اعتبار کاربر : 4034
پسند ها : 355
حالت من :  Mehraboon.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/11.jpg
تشکر شده : 584



اوه من خاطراتم رو نمیذارم که
هههه

ولی سه تا دوست صمیمی دارم اینجا از اون اوایل عاشقشون هستم
مهدی 313
سید110
آنتی فریاد

خدا نگه دار هر سه شون باشه ...



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : عهد

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۲:۱۳ بعد از ظهر نمایش پست [18]
عضو
rating
شماره عضویت : 709
حالت :
ارسال ها : 5085
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 323
اعتبار کاربر : 30445
پسند ها : 1202
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 4494
وبسایت من : وبسایت من



زمستان سال 91 ی چت رومی که مزین به نام امام زمان عجل الله بود تعطیل شد و اومدم یاران منتظر
بیشتر تو انجمن فعالیت میکردم تا روم
خواهرم بیشتر تو روم بود
بیشتر مطالبی رو هم که خواهرم بهار تو انجمن میذاشت من براش انتخاب میکردم یا نوشته بودم یا بهش جزوه میدادم و زحمت تایپ رو ایشون میکشید
بعد اینکه بهار رفت ی مدت کوتاهی تقریبا چند روز من با اسم بهار اومدم
کاربرا گفتن ثبت نام کنم  و با اسم دختر نیام منم قبول کردم
البته تابستونا معمولا نمیام چون سرم شلوغه
حدود دو ساله که عضو هستم
و سعی میکنم بیشتر تو انجمن باشم تا روم
امیدوارم مطالبی که ارسال میشه مفید باشه

اللهم عجل و قرب لولیک الفرج

 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : پسرآفتاب
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۴۶ بعد از ظهر نمایش پست [19]
عضو
rating
شماره عضویت : 877
حالت :
ارسال ها : 3064
محل سکونت : : مازندران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 667
اعتبار کاربر : 20549
پسند ها : 1963
محل سکونت : shomal.jpg
حالت من :  Gig.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (5).gif
تشکر شده : 4053
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب <br /> در این دیار ســـربی ، یک استکان، هـوا نیســــــت<br /> <br /> درد و غم و مرض هست؛ یک جرعه ی دوا نیست<br /> <br /> مــعشوقه هـــای این شهر بر چهره، مــاسک دارند<br /> <br /> اح


به نام خدا

سلام راستش خاطرات بچه هارو که خوندم خیلی خوشم اومد ولذت بردم...ایولمنم 25شهریور پارسال بود که اول عضو انجمن شدم بعد عضو چت روم.قضیشم اینجوری بود که تو نازچت یا عسل چت بود که با اسم مستعار پرهام گشت و گذار میکردمالبته قبلش بگم که من 4 سال بود که کلا چت و گذاشته بودم کنار.دلیش این بود که فک میکردم دیگه محیطی بریا چت وجود نداره.چون همش تو یاهو مسنج و اتاق آسیا و روم27 امش بودم.مثل الان نبودکه چت روم باشه.اون موقع همه داخل یاهو بودن.بعدکه کلا یاهو مسنجر تعطیل شدش ما هم بیخیال شدیم و رفتیم خدمت.البته با دوستای تو ادلیستام که تو یاهو داشتم بضی وقتا گپ میزدیم.اما رفتیم سربازی دیگه تعطیل شدش این چیزا...اوه اوه خدمت نگو بگو ویرانه ی غم...هیجده فروردین هشتاد و هشت اعزام شدیم.یادش بخیر تو ایان فتنه تف به ریا ما هم با لباس مقدس سربازی و البته یگان ویژه حضور پیدا کردیم.آخه سرباز اونجا بودم....خلاصه بگذریییییییییییییییییم...بعد خدمت همینجور بیکار بودیم که گفتیم بیایم تو نت یه چرخی بزنیم....آخ یادش بخیر...اون موقع ها هنوز شاتل ماتل خبری نبود با بلوتوث گوشیم وصل میشدم تو نت....خخخ چقد هنگ میشدممممممممممم...آی خدا یادش بخیر...خلاصه بذگریم...25 شهریور نود و دو بودش که با یه کاربری به اسم دخترچادری یا دختر مذهبی هم کلام شده بوده بودیم که توی انجمن و روم اسمش یسنا خانوم بود...خلاصه انقدر از روم و انجمن تعریف کرد که نگووووووووووو...میگفت یه عده بچه مذهبی دور هم جمع شدن و از امام زمان میگن و مینویسن...بعد فهمیدم فرزند شهید هستن و مادرشونم فوت کردن و خودشونم دچار یه مریضی سخت هستنهمون روزای اول چندباری حرف زدیم که دیگه هیچ خبری ازشون نشد که نشد تا الان....هرجا هست خدا پشت و  پناهش باشه...خلاصه اومدیم اول تو روم اسم ثبت کنیم که گفتن ورودی مهمان بستست.رفتیم انجمن اسم ثبت کردیم با اسم غریبه110 بعدش برا ادمین پخ دادم که منو تایید کنه...اول با اسم غریبه110 بودم تو روم...روزای اول چه سوتی هایی دادیم که خدا خیر بده و ادمین و انتظار و واقعا با معرفتنخلاصه بعد یه ماهی تقریبا بود که اسممو به آشنا110 تغییر دادم..شدم آقا آشنای روم...الان تو اسامی کاربران تعویض شده هم برین اولین اسمی که تغییر داده هست اسم منهاون موقع ها یادمه بیشتر خانومه عهد سکوت  بودن و امال خانوم و منزه خانوم و آقای موعود..البته جمعه رو نمیگمااااا...یکی بودش به اسم موعود که درباره ی آخرالزمان حرف میزدش...آقا مهدی313 و عهد و هدی خانوم و قمر خانومو محمد طاها آقا و هستی خانوم و نازنین خانوم و مریم20 خانوم و فاطمه1 خانوم و بابک شصت و نه و عباس خادم و هانیه السادات خانوم و پونه خانوم و لیلی خانوم ویاسی خانوم و بقیه بودنیادش بخیر اون اوایل شبا بچه ها هرشب مشاعره داشتن به سرپرستی خانومه امال یا همون شبگرد عاشق و منم یه پای ثابتش بوم...خیلی خوب بود اون موقع ها توی روم...تعداد کم بود اما خیلی صمیمیت بود...الان یه چند وقتی میشه که اون بچه های قدیمی نیستن و رفتن...هرجا هستن خدا پشت و پناهشون باشه..راستی یاد کاربر نقطه ای ما یعنی سرباز گمنام هم بخیر...اصن عجوبه ای بود واسه خودش...مخ کار میگرفت در حد المپیک...ینی با همین نقطه چیناش چه کارایی که نکرد..خخخ...تو روم بیشتر با جمعه و احسان حرف میزدم...خخخخ...حکایت ها دارن این دو زوج عاشق...چه آشتی هایی و قهرایی باهم نداشتن...یادمه یبار خودم وساطت کردم و آشتیشون دادمهعیییییییییییی بازم بذگریم...یه روزظهری بود گفتم میخام برم ناهار بخورم که یه بنده خدایی بهم گفتش کارد بخوره شکمت تازه صبونه خوردی میخای بری ناهار الانشبش شده بود بازم تو چت بودم...گفتم من میخام برم یکمی غذا بخورم بیام..میخام برم شکلات صبحانه و عسل و کره بخورم...خیلی تو دلش موند...بازم گفت خیر نبینی آشنا...کارد بخوره به شکمت خخخ بازم بذگریم...او اوایل شاید روزی15 ساعت تو چت بودم...ینی معتاد شده بودم در حد المپیک...بعد که حاشیه ها اومدن دور و برم یه مدت بیخیال چت شدم،شایدم بیخیالم کرده باشنبعد یه مدت دیدم روم دیگه مثل سابق نیستش و زیاد بهم نمیچسبه و فعالیتمو بیشتر سمت انجمن کردم...و الان به انجمن و کاربراش خیلی وابسته شدم...ینی شاید بگم ز خیلی از کارام عقب میوفتم ولی انجمنو نمیتونم ول کنم...برا همینه که حضورمو دارم کمرنگ تر میکنم...البته حس میکنم که دیگه انجمن اشباع شده پر از مطالب خوب و نیازی به مطالب چون منی نیستش...اون اوایل مداحی و آهنگ با صوت میزاشتم که دوست عزیز وگلم میثاق بهم یاد داده بودش...به نظر خودم خیی خوب بودش نه اینکه الان نباشه...اما الان مشالله دست زیاد شده دیگه انگیزه ای ندارم الانم که که  نرم افزارش ارور میده میگه یا باید منو بخری یا من برات کار نمیکنمبرا همین مجبور میشم امزاحم  احسان و میثاق و بانوی آفتاب و زهرایی خانوم بشم...این جمعه ی خیر ندیده چندبار گفت به من یاد بده...من بهش یاد ندادم...فک کنم آه اون باشه که منو گرفتهدر هر صورت علت نبودنم تو انجمن یا کم اومدنم همینه...شکر خدا تعداد کاربرایی که تو انجمن مطلب میزارن هم خیلی زیاد شده...اون اوایل یه عده ی معدودی بودن..یادمه قبل از احسان تنها پسری که تو انجمن فعال بود خودم بودم..تف به ریاالبته قبل از من عباس خادم هم بود که کم کار شده بود و هفته ای یا دوهفته یبار مطلب میزاشت...ولی من تقریبا هرروز مطلب داشتم..بعدش که احسان اومد وجمعه هم اضافه شدش و بعدشم کم کم کاربرای دیگه...تنهاترین سردار هم که مشالله پر از انگیزه وانرجی کم و کان به کار خودش ادامه میدهباز اعتبار ندی که چرا اسمتو نگفتم...شوخی کردم سردار...
یکی از اشتباهات محرزی محرضی محرظی محرظزضی یا هرچی که داشتم این بود که دست یه بنده خدایی رو گرفتم وآوردمش تو روم وانجمن وبرای خودم دردسر درست کردم که من همینجا از همه معذرت میخام بابت این اشتباهه خیلی بدم...بعدشم اینکه شاید به دلایلی کسانی ازم ناراحت باشن بخاطر برخی از مسائل که خود بزرگوارنشون بهتر میدونن...همینجا ازشون میخام من و حلال کنن و ببخشن...
در هر صورت حضور من تو این روم و انجمن یکی از اتفاقات به نظر خودم تاثیر گذار زندگیم بوده که باعث شده خیلی از چیزارو یاد بگیرم وبدست بیارم و خیلی از چیزهارو هم از دست بدم...اما بخش خوبش میچربه به بخش بدش...روزای خیلی خوب وهمچنین روزای خیلی بدی رو درکنار همه ی دوستان داشتم...خوب و بد درکنار هم قشنگ هستن...اگر همش خوب باشه به نظرم زیاد جالب نیست تو هرچیزی که میخاد باشه...در کنارش باید روزای بدی هم باشن که قدر روزای خوب و دونست...
خلاصه اینکه این محیط و فرصتی که در اختیارمون هست و بدونیم و ازش کمال استفاده رو ببریم...اما به شرطی که به زندگی واقعیمون لطمه نزنه...
در پناه الله...




  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : بلاغ مبین

 
  و بر ما [وظيفه ‏اى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست    


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۲۹ بعد از ظهر نمایش پست [20]
بانو
rating
شماره عضویت : 1838
حالت :
ارسال ها : 54
محل سکونت : : ایران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 25
اعتبار کاربر : 375
پسند ها : 14
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 111
وبسایت من : وبسایت من



سلام دوستان ... راستش طریقه آشنایی من با چت روم از طریق دوستم خانوم العبد بود ... باهم دوست صمیمی بودیم و اون بهم پیشنهاد داد که بیام اینجا! من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و هیچ جوره پام به این جور جاها باز نشده بود!

هنوزم داداشم نمیدونه میام این جا وگرنه کله منو میکنه ()

بعدش خواستم عضو بشم دیدم نمیتونم چون اصلا تو هیچ چت رومی نرفته بودم . بعدش زدم عضو شدم اومدم تو با کلی دنگ و فنگ بعدش دوستم شیدای شهادت راهنماییم کرد که چی کار کنم ... اولین خاطرم از دوستای خوبم یاس بهشت بود و فدایی حسین که همسن و هم رشته ی خودم بودن ... بعدشم محدثه که زحمت کشید و بهم یاد داد که چطور تو انجمن عضو بشم . و البته خانوم پروگرمر که گاهی اوقات بد باهام رفتار کردن تا قانونمند بشم ()

وای بعدشم آقای پاسدار 70 - بعدشم آقای آدمین که کاربریمو تغییر داد و بعدشم منتظرالمهدی قانونمند (خخخخخخخخ)

گنده کاری هایی که کردم و باعث آزار آقای آدمین شدهم که دیگه حد و اندازه نداره (خخخخخخخ)


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : محب ولایت313
آیت الله بهجت :
دعای فرج دوای درد های ماست ؛ اگر برای فرج دعا می کنید ، نشانه آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست !


 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۵۶ بعد از ظهر نمایش پست [21]
عضو
rating
شماره عضویت : 994
حالت :
ارسال ها : 374
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 157
اعتبار کاربر : 2429
پسند ها : 348
تشکر شده : 309



سلام به همه دوستان و دشمنان بهتر از برگ گلم

من که اینجارو شانسی پیدا کردم یه سرچ تو گوگل زدم چت روم مذهبی به همین سادگی به همین خوشمزگی
اما بعد از ورود دیگه خوشمزه نبود چون اول کاری یکی از ناظرین محترم و گردن کلفت اومدن سراغ ما و  می خواستن مارو اعمال قانون کنن
فکر های بد نکنین  به خاطر چیزای بد نبود یکم ادبیاتم فرق می کرد که البته حق با ایشونم بود ( ازش میترسم ولی حق با من بود  شما به کسی نگین )بعدش دیگه تصمیم رو گذاشتن به عهده دوستان که ما اعمال قانون بشیم یا نه که دوستان لطف کردن و دیگه ما موندنی شدیم
صب تا شبم اینجا پلاس بودیم و همچنان می آموختیم از دوستان با بصیرت دمشون گرم
شفاف سازی: دشمن بهتر از برگ گل جناب ضلال مبین بیا کتک رو بخور و برو  راستی کجایی بلاغی نیستی  بابا بیا یکم دعوا کنیم هر جایی در پناه خدا باشی 
از ناظر محترم هم که می ترسم هنوز ولی : بیا کتک رو بخور و برو وگرنه میام کتکت میزنم و میرم خود دانی دیگه    شما هم در پناه حق باشی
خلاصه آقا خاطرات روز اول ما سانسوری زیاد داره  نمیشه گفت همینش بسه
اصرار نکنین نمیگم ! نه نمیشه اصلا راه نداره نمیگم  ! داد نزن نمیگم ! اقا نمیگم خلاص ! شما چرا حرف بی تربیتی زدی  خجالت بکش  اصلا دیگه نمیگم

همه در پناه خدا باشین
                                                                        او خواهد آمد با کوله باری از عدالت





ویرایش ارسال توسط : mersad
در تاریخ : پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۵۹ بعد از ظهر



  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ ۰۶:۴۰ بعد از ظهر نمایش پست [22]
عضو
rating
شماره عضویت : 1851
حالت :
ارسال ها : 27
محل سکونت : : فولادشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 21
اعتبار کاربر : 111
پسند ها : 0
حالت من :  Movafegham.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 50
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب


خب نمیدونستم دیگه 
 اون اولین روزا ک اومده بودم هنوز ب محیط چت روم آشنا نبودم ،بعد دیدم ک کسی داخل روم یاران و معراجو اینا نیس فقط ی چار پنج نفری داخل روم نماز نیستم انجمنم هستن ...
گفتم خب برم این مطلب رو ک آماده کردم برا دوستان بزارم شاید ب دردشون بخوره (نمیدونستم ک وقتی داخل این روم هستن ،انگار نیستن )
رفتم همینجور مطلب گذاشتم دیدم کسی هیچی نمیگه بازم گذاشتم دیدم کسی هیچی نمیگه 
یهو دیدم یکی اومد گف برادر مگه نمیبینی نوشته نیستم ،منم ک تازه دوریالیم افتاده بود گفتم برا شما داشتم میزاشتم دیگه، مگه نمیخوندین ....
بنده خدا هیچی نگفتو رفت .




  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۸ بعد از ظهر نمایش پست [23]
ناظر بخش زبان
rating
شماره عضویت : 947
حالت :
ارسال ها : 1759
محل سکونت : : tehran
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 473
دعوت شدگان : 6
اعتبار کاربر : 13181
پسند ها : 1464
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Khoshhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (1).jpg
تشکر شده : 1601



خب خب سلامم
من اولین بار آشنایی از طریق دوست عزیزم فاطمه بود
ما ی سفر تفریحی با دوستانفته بودیم مشهد
از قضا فاطمه هم با اومد و هم اتاقی بنده بود
البته اون اولا خیلی صمیمی نبودیم
بگذریم طی ساعات متفاوت به فاطمه زنگهایی زده میشد و اونم جواب میداد
من گفتم کی میتونه باشه؟از خانوادش نبودن
ی روز فاطمه بیرون بود و من گوشیشو برداشتم و منتظر موندم تا اون ادم زنگ بزنه
خلاصه اون خانم زنگ زد و بعدها من فهمیدم عاشق کربلا بوده
و خلاصه منم خیلی صمیمی باهاش حرف زدم و ادای فاطمه رو در آودم
بعد که فاطه اومد من سوال پیچش کردم که این خانوم کیه؟؟
بعد هم برای من به طور کامل توضیح داد که اینجور و اینطور
بعد از حدودا 1 ماه و نیم از اون واقعه من حوصلم تو خونه سر رفته بود و اومدم اینجا
اولین اسمی که به ذهنم رسید asalman بود که بعدها رمز کاربریش رو گم کردم و به فراموشی سپده شد
من که اومده بودم ورودی مهمان بسته بود و اینکه در چت کمکی ثبت نام کردم که اولین کسانی که آشنا شدم باهاشون قمر خانم بود
که گاهی درر پروفایلشون پیام میذاشتم که بیاین روم کمکی تا حرف بزنیم
خلاصه بعد اینکه اسمو فراموش کردم تصمیم گرفتم با اسم محدثه ثبت نام کنم
و اینکه دیگه من اینجا موندگار شدم و ...


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : mohadeseh
هر عشقـــــــ بے مجوز حَســـــڹ و حُسیـــن خطاستـــ

**یــــا زهـــــــــرا**


 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
ثبت ، خاطرات ، اولین ، حضور ، در ، چت ، روم ، یاران ، منتظر ،

« از خودش ترسید | آدمین وقتی ظاهر میشود »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 09:09 بعداز ظهر