آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۴۶ بعد از ظهر
[13]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۱:۱۵ قبل از ظهر
[14]
|
||
عضو
شماره عضویت :
771
حالت :
ارسال ها :
23
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
127
اعتبار کاربر :
120
پسند ها :
20
تشکر شده : 0
|
سلام دوست خوبم
وقتی متنتونوخوندم خیلی دلم گرفت تمام بدنم لرزید یاد دردهای نیمه شب پدرم افتادم که 19 سال روی تخت دراز کشید وتحمل کرد پدرم قطع نخاع بود 3ساله که دیگه نمیتونم دستاشولمس کنم ,دلم واسه غذادادن,ماساژدادن بدن,دست کشیدن به موهاش,حتی پاک کردن عرقهای صورتش تنگ شده بااونکه الان همسر وفرزند دارم نتونستم حتی یک ثانیه بدون یادپدرم نفس بکشم الان که نیست میفهمم هیچکی نمیتونه جای خالی پدرمو برام پرکنه برای سلامتی پدرتون دعامیکنم ولی یه چیزی رو صادقانه میخام بگم اخرین لحظه های عمر بابام بودمیدیدم که چقدرعذاب میکشه دیگه نمیتونست صحبت کنه من گریه میکردم از خدا میخاستم که باباروازماجدانکنه ولی پدرم بانگاهش التماس میکرد که ازش دل بکنیم انگار خیلی وقت بود منتظر رفتن بود یه لحظه خودمو جای بابا گذاشتم که اونقدر عذاب میکشید توگرمای تابستون روی دستاش پارچه میزاشتیم اتوی گرم راروی پارچه ای که رودستش بود میزاشتیم تاگرم بشه فقط میلرزید شرایط غیرقابل تحمل بودروسجاده نشستم به خداگفتم این خودخواهیه که پدرم به خاطرخواسته ی مابچه ها بمونه واینجوری رنج بکشه یه لحظه به خدا گفتم خدایا نزار پدرم اینطوری عذاب بکشه اگرصلاح میبینی خوب بشه خوبش کن اگر نه راحتش کن دیگه تحمل دیدن دردهای پدرم رانداشتم انگارخدامنتظر بودکه این حرفوبگم یکساعت بعد وقتی دستاموزیرسرباباگذاشتم که ماساژبدم اروم دستمو بوسید وچشماشو برای همیشه به روی دنیا بست ببخشید که بااین خاطره ی تلخ ناراحتت کردم دلم خیلی گرفته بود به امید سلامتی پدرگرامی شما می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۵:۳۳ قبل از ظهر
[15]
|
|||
سلام خانم ارمیا وقتی از پدر می گویی بغضی که دران سوترها منتظراست به اشک تبدیل شود خود را ازدیواره مژه ها اویزان میکند گویی که فهمیده است بزرگترین سرمایه انسانها پدر ومادر هستند.وبدانید هنوز هستند ادمهاییکه جانبازان را مظهر عشق میدانند وپدر شما سروده ای است از عاشقی وعشق را می توان از نفسهایی که به شماره می افتد جستجو کردراستی از زاویه زمان که می نگری کمی انطرف تر به روز جانبازمی رسیم. پدر روزت را ولادت امیرمومنان تبریک گفتم وروز عشق را روز ولادت علمدار کربلا تبریک میگویم راستی پدر به من نیز تبریک بگو من نیز خواستم باشم در زمره شما ولی نشد و تنهاترین سردار قلبم بودی واین گاهی برای دختری که تنها دارائیش در دنیا تو هستی نفسی است که گاهی به شماره می افتدواین را خوب میدانم پدر نفسهایت که به شماره می افتد قلبی است که کنده میشود از جراحت وبه عشق سپه سالار کربلا او را برای شفای پدرش میخواندخدایا به حرمت علمدار کربلا تمامی جانبازان را شفا عنایت بفرما می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۳۷ قبل از ظهر
[16]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
بابا
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۴۰ قبل از ظهر
[17]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
نوشته شده توسط : کاکتوس » سلام دوست خوبم وقتی متنتونوخوندم خیلی دلم گرفت تمام بدنم لرزید یاد دردهای نیمه شب پدرم افتادم که 19 سال روی تخت دراز کشید وتحمل کرد پدرم قطع نخاع بود 3ساله که دیگه نمیتونم دستاشولمس کنم ,دلم واسه غذادادن,ماساژدادن بدن,دست کشیدن به موهاش,حتی پاک کردن عرقهای صورتش تنگ شده بااونکه الان همسر وفرزند دارم نتونستم حتی یک ثانیه بدون یادپدرم نفس بکشم الان که نیست میفهمم هیچکی نمیتونه جای خالی پدرمو برام پرکنه برای سلامتی پدرتون دعامیکنم ولی یه چیزی رو صادقانه میخام بگم اخرین لحظه های عمر بابام بودمیدیدم که چقدرعذاب میکشه دیگه نمیتونست صحبت کنه من گریه میکردم از خدا میخاستم که باباروازماجدانکنه ولی پدرم بانگاهش التماس میکرد که ازش دل بکنیم انگار خیلی وقت بود منتظر رفتن بود یه لحظه خودمو جای بابا گذاشتم که اونقدر عذاب میکشید توگرمای تابستون روی دستاش پارچه میزاشتیم اتوی گرم راروی پارچه ای که رودستش بود میزاشتیم تاگرم بشه فقط میلرزید شرایط غیرقابل تحمل بودروسجاده نشستم به خداگفتم این خودخواهیه که پدرم به خاطرخواسته ی مابچه ها بمونه واینجوری رنج بکشه یه لحظه به خدا گفتم خدایا نزار پدرم اینطوری عذاب بکشه اگرصلاح میبینی خوب بشه خوبش کن اگر نه راحتش کن دیگه تحمل دیدن دردهای پدرم رانداشتم انگارخدامنتظر بودکه این حرفوبگم یکساعت بعد وقتی دستاموزیرسرباباگذاشتم که ماساژبدم اروم دستمو بوسید وچشماشو برای همیشه به روی دنیا بست ببخشید که بااین خاطره ی تلخ ناراحتت کردم دلم خیلی گرفته بود به امید سلامتی پدرگرامی شما می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۴۱ قبل از ظهر
[18]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
[quote=کاکتوس]سلام دوست خوبم
وقتی متنتونوخوندم خیلی دلم گرفت تمام بدنم لرزید یاد دردهای نیمه شب پدرم افتادم که 19 سال روی تخت دراز کشید وتحمل کرد پدرم قطع نخاع بود 3ساله که دیگه نمیتونم دستاشولمس کنم ,دلم واسه غذادادن,ماساژدادن بدن,دست کشیدن به موهاش,حتی پاک کردن عرقهای صورتش تنگ شده بااونکه الان همسر وفرزند دارم نتونستم حتی یک ثانیه بدون یادپدرم نفس بکشم الان که نیست میفهمم هیچکی نمیتونه جای خالی پدرمو برام پرکنه برای سلامتی پدرتون دعامیکنم ولی یه چیزی رو صادقانه میخام بگم اخرین لحظه های عمر بابام بودمیدیدم که چقدرعذاب میکشه دیگه نمیتونست صحبت کنه من گریه میکردم از خدا میخاستم که باباروازماجدانکنه ولی پدرم بانگاهش التماس میکرد که ازش دل بکنیم انگار خیلی وقت بود منتظر رفتن بود یه لحظه خودمو جای بابا گذاشتم که اونقدر عذاب میکشید توگرمای تابستون روی دستاش پارچه میزاشتیم اتوی گرم راروی پارچه ای که رودستش بود میزاشتیم تاگرم بشه فقط میلرزید شرایط غیرقابل تحمل بودروسجاده نشستم به خداگفتم این خودخواهیه که پدرم به خاطرخواسته ی مابچه ها بمونه واینجوری رنج بکشه یه لحظه به خدا گفتم خدایا نزار پدرم اینطوری عذاب بکشه اگرصلاح میبینی خوب بشه خوبش کن اگر نه راحتش کن دیگه تحمل دیدن دردهای پدرم رانداشتم انگارخدامنتظر بودکه این حرفوبگم یکساعت بعد وقتی دستاموزیرسرباباگذاشتم که ماساژبدم اروم دستمو بوسید وچشماشو برای همیشه به روی دنیا بست ببخشید که بااین خاطره ی تلخ ناراحتت کردم دلم خیلی گرفته بود به امید سلامتی پدرگرامی شما[/q
ویرایش ارسال توسط : هدی
در تاریخ : جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۴۴ قبل از ظهر می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۲:۱۵ بعد از ظهر
[19]
|
|||
ویرایش ارسال توسط : admin
در تاریخ : شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۵۲ قبل از ظهر می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۳ بعد از ظهر
[20]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴ بعد از ظهر
[21]
|
|||
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
شماره عضویت :
1784
حالت :
ارسال ها :
3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
462
اعتبار کاربر :
72225
پسند ها :
2031
تشکر شده : 2670
|
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
❤❤❤❤❤❤❤ دلنوشته الی . ارمیا برای همه پدران دنیا (بخاطر بابام)❤❤❤❤❤❤
شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۲ قبل از ظهر
[22]
|
|||
بابا ﺳﻼﻡ
ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ پدرم ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪ گاهی خواب هایم از زندگی شیرین تر می شود ...کاش برای همیشه به خواب روم می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
❤❤❤❤❤❤❤ ، دلنوشته ، الی ، ارمیا ، برای ، همه ، پدران ، دنیا ، (بخاطر ، بابام)❤❤❤❤❤❤ ، |
|