(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : خیر از جمعه ندیدم به والعصر قسم، بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسم
نمایش موضوع اصلی :

پسرآفتاب جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ بعد از ظهر


عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم

پَر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم

آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم

آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم

این همه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم

تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا
آه ه ، از جمعه ی تو گله داریم آقا

رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید؟

ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا

تو طبیب دل غمدیده مایی آقا
ما که مُردیم بیا پس تو کجایی آقا

مگر اینکه تو بیای و حیاتم بدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی

از به خود آمدن این غافله را گم کردیم
وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم

دست برداری ازاین غیبت طولانی اگر
من به پای تو بریزم طلبی جان دگر

از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟
فقط از حجر سرودن مگر از سهم من است؟

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم می خواهد

بخدا منتظر آمدنت می مانیم
پای این عشق اویس قرنت می مانیم

تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد
سحر وصل همیشه شب هجران دارد

تا باندازه شمعی که ز سر میسوزد
پر پروانه بامید سحر می سوزد

خیر از جمعه ندیدم به والعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسم

نسل امروز به راه شهدا محتاجند
شهدا؟، قشر مسلمان به شما محتاجند

مَرد آن است که با درد بسازد مَردم
دردمندان خدا کی به دوا محتاجند؟

دست از دامن آلوده دنیا بکشید
اهل تقوی نشدن ها به ریا محتاجند

موج می گفت به ساحل ، وسط اقیانوس
ناخداهای تلاطم به خدا محتاجند

عمر و عاصی نشوید ، طبل به دستت ندهند
باز با حیله سرنیزه شکستت ندهند

عمروعاصی نشوی پشت امامت خالی است
بی علی دست تو فردای قیامت خالی است

با علی باش که ده ضربه دیگر مانده
این علی دوستی از مالک اشتر مانده

با غلامی علی منصب شاهی هیچ است
هیچ  ما به رخ دلدار سیاهی هیچ است

طعنه خوردیم که خوردیم دگر برگردیم
ولی از معرکه ما سینه سپر برگردیم

زود آماه شو پا شو نکند دیر شویم
مرد تدبیر بیا مردم تدبیر شویم

قدر اسلام بلند است تو کوتاه نیا
روی خون شهدا راه نرو راه نیا

یادتان هست همه عین برادر بودند؟
تاجرو کارگر انگار برابر بودند؟

یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود؟
عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجا بود؟

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند؟
سینه چاک سخن پیر جماران بودند؟

یادتان هست که میگفت اگر پُر باریم
همه را از نمک ماه محرم داریم؟

یادتان هست که از حیله دشمن می گفت؟
یادتان هست که از پیله دشمن می گفت؟

گفت دلداده دشمن دلتان را نبرد
مثل طوفان زده ها حاصلتان را نبرد

جنگ جنگ است ، فقط رنگ عوض می گردد
نقشه ها در پی هر جنگ عوض می گردد

جنگ آن روز اگر موشکی و سرکش بود
آتش فتنه امروز پر از ترکش بود

جنگ امروز به دنبال اصول دین است
این همان زخم قدیمی است، ببین چرکین است؟

چشم باز کن اخوی خوب ببین یار کجاست
نخل بسیار ولی میثم تمار کجاست؟

این عمار کجایید جوانان وطن ؟
این عمار بیایید جوانان وطن ؟

ما محال است که از بیعتمان برگردیم
تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم

بعد از این شام سیه بار سحر می آید
یوسف گم شده دارد ز سفر می آید

یادمان هست که مدیون شهیدان هستیم
اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم؟

.........



این شعر طولانی و بسیار زیباست و
جناب صابر خراسانی شعر خوانی کرده
حتما حتما گوش بدید
بسیار زیباست

 







Powered by FAchat