آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
دفترچه خاطرات ماه رمضون بچه های یاران سال 1394
پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۲ بعد از ظهر
[#6]
|
||
اقا دیشب افطاری یه بنده خدایی اومد درب منزل ما
سیستمش رو قرار بود براش یه ویندوز نصب کنم که نشد وقت نکردم با هم حرف زدیم که امروز براش درست کنم قبل افطار تحویلش بدم وبهش گفتم شرمنده هستم وچندبار تکرار کردم که شرمندم اقا هم هول کرده بود گفت خودتون شرمنده بنده خدا میخواست بگه دشمنتون شرمنده..من فقط خودم رو کنترل کردم واومدم تو خونه غش کردم از خنده بنده خدا هول کرد |
|||
|