سلام هستی خانم

تولدتون مبارک

 

	خدایا ما را از شرحسد و حاسدان دور نگه دار

	الهی آمین

 لا اله الا الله

برو بخشیدمت

دلم نیومد نبخشمت

البته نه بخاطر تو ها ....چون دیگه برات کاری نمیکنم

بخاطر اینکه بخشیدمت تا بخشیده بشم اون دنیا

فقط الان خیلی دلم میخواد همچی یکی مردونه بزنم تو گوشت صد دور دور خودت بچرخی آقا پسر

 این لینکو ببینی�http://forum.roq.ir/t9173

آره تو خود خود همونی!!!!!!!!!!!

تو نمیدونی ولی من بخاطر شما به اکثراونایی که خواستن آزادت کنن رو انداختم و خواستم بیان تو انجمن بذارن

دستشون درد نکنه اومدن و درخواست آزادی تو رو دادن

میدونی

ازت ناراحتم

تو نمیتونی بفهمی چی میگم

من حتی ضمانت تو رو پیش ادمین کردم

به امید اینکه اصلاح بشی

الان وقتی دیدم همون ادمی خیلی ناراحت شدم

ببین آقا پسرخیلی دوست دارم ببخشمت ولی متاسفم

من انقدرام بخشنده نیستم

خیلی الان حرص میخورم

حس میکنم این توبه نامه ات هم الکیه

نمیتونم باورکنم

متاسفم

بای

 

حیف چقدر سرتو حرص خوردم

رو انداختم به بقیه........

ادمین ایشون همونیه که من ضمانتشو یکبار کردم؟

اول باید بدونم همونی یا نه

بعد..........

اگه همون اقاهه باشی خئشحال میشم از بازگشتت و اینکه خدارو شکر به نتیجه رسید

 سلام

حرف از تصادف شد و ترس ازتصادف.........که سرم اومد...

امروز داشتم میومدم خونه ...

باران شدیدی میبارید....داشت سیل میومد....منم خیلی ترسیده بودم...

من یه لحظه به دلم افتاد که الان طوری میشه

گوشیموبرداشتم و به یکی پیام دادم :

بدجور بارون میاد من خیلی ترسیدم

بارون میزد به شیشه ماشین و هیچ جایی دیده نمیشد...ماشینا چراغاشونو روشن کرده بودند...

همینطوری که داشتم به جاده نگاه میکردم ماشینی از بغل ما رد شد انقد با سرعت رد شد که آب به شیشه ماشینه ما خورد و من ازترس داد زدم

و اما چن قدمی جلوتر........

یه سگ ازاونطرف جاده داشت میدوید...همینکه گذشت یه سگ دیگه یهو پرید سمت ماشین

یهو صدای بلندترمزو بارون و پرت شدن سگ اونور جاده و جیغ بنفش من..........

وای خداااااااااااا...........انقد ترسیدم......

لااقل یه ذره آب هم تو ماشین نبود بخورم

اگه کمربند نبسته بودمو الان از شیشه هم افتاده بودم بیرون

یادتون باشه همیشه کمربند ببندید

و مهمتر اینکه همیشه یه بطری آب بذارید تو ماشین لازم میشه

 سلام

خیلی جالب بود

همشو خوندم

اون قسمتی که گوشیتو گذاشتی تو جورابت ..............ای خدا انقد خندیدم.....

اون قسمتی که قیافه خودتوافسررو گذاشتی

اون قسمتی که دختره بهت نگاه میکردومیخندید(شیطونه میگه برم بزنم چشاشو در بیارم)



راستی یه سوال

تو تصادف رو دیدی نترسیدی؟؟؟؟؟؟؟؟

وای الان من بودم غش کرده بودم

 سلام

بازم ممنون ازداستان زیبا و آموزندتون

داشتم به این فکرمیکردم که اگه دین ما به معنای واقعی اسلام و بدون غرض و تهمت و سرزنش به فردی که مرتکب خطاست عرضه بشه به مراتب تاثیر بیشتر و بهتر و زودتری داره

کاری که نیاز به زمان و صبر و استقامت داره

میدونید ما در ارائه دین اسلام مشکل داریم

ازدین تفسیرمون شخصی شده متاسفانه

به راحتی افراد خطاکاررو مورد تهمت و یا سرزنش قرار میدیم درصورتیکه دین اسلام مخالفه اینه



اسلام به ذات خود ندارد عیبی        هرعیب که هست ازمسلمانی ماست

 آهنگ شهید گمنام سلام رو شنیدید؟؟؟؟؟؟؟؟

ادم وقتی میشنوه اصلا یه وضعی ناراحت میشه

وازخودش کلافه میشه

 سلام آبجی قمر

خیلی داستان جالبی بود

واقعا زیبا بود

ولی من از یک نکته درعجبم

اینکه مردا چطوری میتونن تو یک لحظه عاشق بشن

اونم با یک نگاه و تا اون حد

یعنی برام بسی جای سواله

عاقا کسی جوابشو میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟

امان ازدست این مردا

موجودات ناشناخته هستن اینا

 سلام چه شعر زیبایی بود

 سلام

آقای بلاغ مبین میخواستم بگم زیاد هم سخت نگیربابا

انجمن به این گلی میخوای بی خوار باشه

بعضی وقتها اینجور پست ها یا برای تنوعه یا اقتضای سن اون کاربره یا هم کاربرمون جدیدالوروده و با انجمن زیاد آشنایی نداره

به مرور زمان همه به راه میفتن و انشالله مطالب مفید هم بیشتر میشه



میدونید با صبر همه چی حل میشه

جای هیچ نگرانی نیست